در روزگار ما اثری از سخا نماند
بویی به دهر از چمن دلگشا نماند
از روی لاله زار طراوت پرید و رفت
امروز آب و رنگ به رنگ حنا نماند
گلها چو غنچه سر به گریبان کشیده اند
دیگر گره کشایی باد صبا نماند
بستند سایلان لب ارباب از طمع
روی طلب به کاسه دست گدا نماند
زاهد نشسته پشت به محراب داده است
از بس که کار حق ز برای خدا نماند
فیضی که داشت خانه ارباب جود رفت
خاصیتی که بود به دارالشفا نماند
بردند چون خلال گدایان به دوش ها
در پنجه مروت دربان عصا نماند
اسباب خانه رفت به تاراج حادثات
ما را به زیر پای به جز بوریا نماند
رفتند اهل جود به یکبار سیدا
زین کاروان به جای به جز نقش پا نماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آیینهٔ جمال ترا آن صفا نماند
آهی زدیم و آینهات را جلا نماند
روزی که ما ز بند تو آزاد میشدیم
بودند سد اسیر و یکی مبتلا نماند
دیگر من و شکایت آن بی وفا کز او
[...]
با یار و دوست شیوه عهد و وفا نماند
بر برگ کاه رابطه کهربا نماند
مردم به هم کنند چو بیگانگان سلوک
در چشم هیچ کس نگه آشنا نماند
مرغان در آشیانه خورند استخوان خویش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.