کوه پهلو بر زمین ماند ز بار درد ما
چرخ را سازد مشبک تیر آه سرد ما
کهربا خود را نهان سازد به زیر برگ کاه
گر بگیرد پرده از رخسار رنگ زرد ما
فوطه زاری شود در باغ طوق قمریان
گر رود سوی گلستان سرو یکتا گرد ما
هستی ما خاکساران را شود اسباب عیش
روشن است امروز چشم گردباد از گرد ما
شیوه چرخ ستمگر دایما عاجز کشیست
الحذر ای دوستان از دشمن نامرد ما
سیدا ما را نباشد تحفه یی غیر از نیاز
دست وایی ما بود امروز راه آورد ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات درد و رنج خود میپردازد و تعبیراتی از طبیعت و زندگی روزمره را برای بیان این احساسات به کار میبرد. او از کوه و چرخ (نشانهگر سرنوشت) صحبت میکند و به بار سنگین غمها اشاره میکند. شاعر از انرژی و زیبایی طبیعت میگوید که میتواند به تسکین آلام کمک کند، اما همچنین به ظلم و ستم در زندگی اشاره دارد و از دوستانش میخواهد که مراقب دشمنان ناپاک باشند. در نهایت، او به نیاز و درخواست خود اشاره میکند و بیان میکند که در این سختیها تنها چیزی که میخواهد، یاری و همراهی دوستانش است.
هوش مصنوعی: کوه به خاطر دردهای ما بر زمین جا مانده است و این دردهای عمیق ما همچون تیرهایی است که به آسمان شلیک میشود.
هوش مصنوعی: کهربا ممکن است زیر یک برگ کاه پنهان شده باشد، اما اگر پرده از روی چهره ما برداشته شود، رنگ زرد ما نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: اگر سرو تنهای ما به باغ گلستان برود، آه و نالههای ما در آنجا همچون زیراندازی خواهد شد که در آن باغ پراکنده است.
هوش مصنوعی: وجود ما که از خاک ساخته شده، باعث شادی و خوشی ما میشود. امروز، مشاهده کن که چطور طوفان از دور ما میچرخد.
هوش مصنوعی: شیوهی گردش وتوسل ستمگر همواره بر این است که بیرحمانه آسیب بزند. ای دوستان، مراقب باشید از همدستی با دشمن بیوفا.
هوش مصنوعی: امروز ما فقط به نیاز خود به تو احتیاج داریم و هیچ هدیه دیگری نمیخواهیم. تو همیشه در مشکلات ما کمک کردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما
میرسیم از گرد راه اینست راه آورد ما
در هوای شمع رویت قطرههای اشک گرم
دم به دم بر چهره میبندد ز آه سرد ما
بس که از یاران هم دردان جدا افتادهایم
[...]
صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما
کوه می دزدد کمر در زیر بار درد ما
از رگ خامی نباشد میوه ما ریشه دار
پختگی پیداست چون آتش ز رنگ زرد ما
فتح ما آزاد مردان در شکست خود بود
[...]
ما خزان پرورده عشقیم، عیب ما مکن
گر نبیند بویی از بهبود، رنگ زرد ما
مایه ما در سفر، چون آب شد نقصان پذیر
آنچه ماند از مایه، خواهد گشت راه آورد ما
اشکهای گرم ما و آههای سرد ما
کس نداند کز کجا آید مگر هم درد ما
عاقلان را کی خبر باشد زحال عاشقان
کی شناسد درد ما جز آنکه باشد مرد ما
خام بیدردی چه داند اشک گرم و آه سرد
[...]
خاک شد تا در ره او جسم غم پرورد ما
نازها بر دیدة افلاک دارد گرد ما
دوستداران را به مرگ خویش راضی کردهایم
عاقبت درمان درد عالمی شد درد ما
یار بیپروا و یاران بیوفا، طالع زبون
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.