از رخت میخانه امشب آنقدر مسرور بود
جام می موسی و خم باده کوه طور بود
هر سر مو بر تنم می کرد کار نیشتر
گوشه آسایش من خانه زنبور بود
باده نوش من کجا بودی که امشب تا سحر
کام من تلخ و دماغم خشک و بختم شور بود
ای خوش آن شبها که در بزم تو تا هنگام صبح
بر سر من آفتاب و در کنارم حور بود
قطره یی ناخورده می خوردم ز گردون گوشمال
کاسه می بر کف من کاسه طنبور بود
بی رخت پروانه امشب تا سحر خون می گریست
شمع در فانوس همچون مرده یی در گور بود
دوش با شیرین لبان در پرده می گفتم سخن
پرده زنبوریی من پرده انگور بود
عاشق صاحب نظر از جا برد معشوق را
بود فارغ بال یوسف تا زلیخا کور بود
چار ابروی کمانش را به طاق آویخته
بازوی اقبال حسنش پیش از این پر زور بود
سیدا امروز گردیدست چون کنعان خراب
خانه چشمم که چون مصر از رخش معمور بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر شاعر از حال و هوای شب میخانه و تاثیرات باده و عشق صحبت میکند. او به شادی و لذتهای شبهای گذشته اشاره میکند که در کنار عشقش و در بزم دوستانش سپری میشد. شاعر از درد و غم جدایی از معشوق نیز سخن میگوید و بیان میکند که چگونه دوری و غیبت او باعث تلخی و ناامیدی او شده است. همچنین به یادآوری زیباییهای محبوبش و احساساتی چون شوق و گریه میپردازد. در کل، شعر تنش بین شادی و غم را در فضایی عاشقانه به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: امشب از زیباییهای میخانه به قدری شاد و خوشحالم که جام شراب من همچون شراب موسی و تنوع بادهام به اندازهای است که یادآور کوه طور باشد.
هوش مصنوعی: هر یک مو که بر تنم بود، احساس میکردم که کار نیشتر را انجام میدهند؛ جایی که من آرامش داشتم، به نوعی شبیه خانه زنبورها بود.
هوش مصنوعی: چرا بادهنوش من در کنارت نیست تا امشب تا صبح حال و روزم تلخ و بیحال باشد و بخت من هم بد باشد؟
هوش مصنوعی: ای کاش شبهایی که در مهمانی تو بودم، تا صبح آفتاب بر سرم میتابید و کنارم حوریان بودند.
هوش مصنوعی: یک قطره از نعمتهای آسمانی می نوشیدم، اما در عوض، دورانی که در آن بودم، مانند ضربهای دردناک به من وارد میشد. در دستانم، گویی نه کاسهای برای نوشیدن، بلکه طنبوری برای نواختن داشتم.
هوش مصنوعی: امشب پروانه بی زینت و زیباییاش تا صبح در حال گریه است و شمع در فانوس، مانند یک مرده در قبر، خاموش و بیحالت است.
هوش مصنوعی: شب گذشته با لبانی شیرین در حال صحبت بودم و در مورد پردهای زنگولهدار صحبت میکردم که شبیه پردهای از انگور بود.
هوش مصنوعی: عاشق باهوش و زیرک، معشوقش را به راحتی جذب کرد و در این میان، یوسف دستکم آزاد و بیخبر از زلیخا بود که هنوز نتوانسته بود زیبایی او را ببیند.
هوش مصنوعی: ابروی کمان مانند او به طاق آویخته و براستی که چهره زیبای او از قبل، خوشبخت و قدرتمند بوده است.
هوش مصنوعی: امروز چهرهاش چون کنعان ویران شده است، و چشمم به یاد میآورد که زمانی مانند مصر شاداب و آباد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای رفیقان دوش ما را در سرایی سور بود
رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب دیجور بود
دیدم اندر راه زی درگاه آن شاه بتان
هر چه اندر کل عالم عاشقی مستور بود
از چراغ و شمع کس را یاد نامد زان سبب
[...]
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
ما به بغداد جهان جان اناالحق میزدیم
پیش از آن کاین دار و گیر و نکته منصور بود
پیش از آن کاین نفس کل در آب و گل معمار شد
[...]
دوش چشم جانم از دیدار شه پرنور بود
مطرب ما زهره و ساقی مجلس حور بود
با عذار ساقی فتان و چشم مست او
زاهد ار بشکست توبه همچو ما معذور بود
تا قدح کرده حدق بهر حمیای جمال
[...]
پایمزد عجز ما بیداد دست زور بود
آنچه کرد اصلاح عیش تلخ بخت شور بود
دوش از بزم نشاط ما نوائی برنخاست
تار گفتی بی تو موی کاسه طنبور بود
با گرانان درنمی آید سبکروحست عشق
[...]
تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود
پرده های چشم حیرانم نقاب حور بود
در کدوی من می وحدت به کام دل رسید
خام بود این باده تا در کاسه منصور بود
بی تأمل مهر خاموشی زلب برداشتم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.