ای بیلب تو خشک دهانِ پیالهها
وز دوریی تو غرقه به خون داغ لالهها
خطی است آنکه بر رخ جانان دمیده است
خوبان نوشتهاند به نامش رسالهها
در بزم عشق رتبه خرد و کلان یکیست
طفلان برابرند به هفتادسالهها
ایجادیان ز خوان کریمان برند فیض
گردند سرخروی ز مینا پیالهها
بر چرخ فتنهبار نمایان ستاره نیست
سوراخهاست بر بدن او ز نالهها
تنپروران به تربیت آدم نمیشوند
بیهوده میدهند به فیلان نوالهها
نبود مرا سری به جوانان خردسال
دست من است و دامن هفتادسالهها
از کلک سیدا همهجا مشکبار شد
گویا بریدهاند به ناف غزالهها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف عشق و تأثیر آن بر انسانها میپردازد. او از بیلبی و خشکی لبها به علت دوری معشوق سخن میگوید و بیان میکند که در بزم عشق، همه افراد، چه کوچک و چه بزرگ، برابرند. زیبایی و شگفتیهای عشق همچون نوشتههای خوبان به نام معشوق است که همه را درگیر کرده است. همچنین، شاعر به تضادها و مشکلاتی که افراد در عشق با آن مواجهند اشاره میکند و میگوید که تربیت صحیح و آگاهی در عشق اهمیت دارد. در نهایت، اشارهای به ضیافتهای عاشقانه و تأثیر عشق بر روح و جان انسانها دارد.
هوش مصنوعی: ای زیبا، لبهای تو باعث تشنگی و خشکی دهان پیالههاست و به خاطر دوریات، لالهها در آتش عشق تو میسوزند.
هوش مصنوعی: خطی که بر چهرهی محبوب نقش بسته، نشانهی زیبایی و جذابیت اوست و دلباختگان و هنرمندان در وصف او نوشتههای فراوانی به ثبت رساندهاند.
هوش مصنوعی: در جمع عشق، تفاوتی بین افراد بزرگسال و کوچک وجود ندارد. حتی کودکانی که تازه به دنیا آمدهاند، در کنار کسانی که هفتاد سال از عمرشان گذشته، در این زمینه برابرند.
هوش مصنوعی: آفرینشگران با بهرهمندی از خوان نعمتهای کریمان، به شادی و سرفرازی میرسند و با نوشیدن از مینا، ظرفهایشان پر از سرخی و زیبایی میشود.
هوش مصنوعی: در آسمان پر از فتنه و آشفتگی، ستارهای دیده نمیشود و جراحتها و زخمهایی بر بدن او وجود دارد که نشانه نالهها و درد و رنج اوست.
هوش مصنوعی: افراد تنآسایی که آموزش نمیبینند، هیچگاه به انسانهای درست و شایسته تبدیل نمیشوند و فقط با بیفکری غذاها و نعمتها را به موجودات بیفایده میدهند.
هوش مصنوعی: من خود را به جوانان کوچک معرفی نمیکنم، زیرا در دستان من تجربه و دانشی فراتر از سن و سال هفتادسالهاست.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که با وجود هنر سیدا، همه جا عطر و بوی خوشی منتشر شده است، انگار که غزالها را از ناحیه کمر بریدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون ابر دید در کف صحرا قبالهها
بارانها چکید و ببارید ژالهها
تا گرد دشتها همه بشکفت لالهها
چون در زده به آب معصفر غلالهها
ای در بهار حسن تو گلها و لالهها
وی لاله را ز رشک تو پرخون پیالهها
بیچاشنی درد تو هست آب زندگی
زهری که دهر میدهدم در نوالهها
شب با سگان کوی تو گفتیم درد خویش
[...]
انگشت اگر زنی به لبم چون پیالهها
از حسرت لب تو درآیم به نالهها
در ودایی که خون شهیدان عشق ریخت
خونابه جگر چکد از برگ لالهها
جان میسپرد عاشق و چشم تو میگریست
[...]
وقت است سربرآورد از خاک، لاله ها
آید ز زور باده به گردش پیاله ها
گردید تازه، داغ فرورفتگان خاک
در چشم و دل مرا ز تماشای لاله ها
دیوانگی است سلسله پای کودکان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.