ای فرش بوی سنبل زلفت دماغها
پامال شبنم گل روی تو باغها
امشب بیا به کلبهام ای رشک بوستان
کز روغن گل است لبالب چراغها
نامم میان سوختگان تا بلند شد
خود را به لاله زار کشیدند داغها
زان یار خانگی خبری هیچ کس نگفت
لبریز شد ز آبله پای سراغها
امروز بس که ریختهای خون بلبلان
بربسته شد به خلق ره کوچهباغها
در آفتاب سوخته گشتند قمریان
بر سایههای سرو نشستند زاغها
در هیچ دل نماند غم عشق سیدا
شد پیر در خیال جوانان دماغها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و محبت وابستگی به یک محبوب میپردازد. شاعر با توصیف زلف و روی محبوب، به نحوی احساسات عمیق و دلتنگی خود را بیان میکند. او از جذابیت و زیبایی باغها و گلها بهره میگیرد تا حسرت و اشتیاق خود را به تصویر بکشد. در عین حال، به اندوه و داغ دل سوختگان عشق اشاره میکند و نشان میدهد که غم عشق بر دلهای مردم سایه انداخته و حتی در دلهای جوانان نیز باقی مانده است. در نهایت، شاعر درخواست میکند که محبوبش به کلبهاش بیاید و باز هم عشق و زیبایی در دنیا جاری شود.
هوش مصنوعی: ای فرش، بوی خوش سنبل زلفت را در باغها پخش کرده است و عطر شبنم بر روی گلهای تو، همه جا را پر کرده است.
هوش مصنوعی: امشب به خانهام بیا، ای کسی که حسرت باغ را به دل داری، زیرا چراغها از روغن گل پر شده و روشن هستند.
هوش مصنوعی: وقتی نامم در میان آتشزدگان بلند شد، داغها به سمت لالهزارها کشیده شدند.
هوش مصنوعی: از آن یار نزدیک، هیچکس خبری نیاورد و او از غم و درد، دچار زخمهای بیشمار شد.
هوش مصنوعی: امروز به قدری بلبلان را کشتهای که مردم دیگر نمیتوانند به کوچهباغها بروند و در آنجا آرامش داشته باشند.
هوش مصنوعی: پرندگان قمری در گرمای آفتاب به سایههای درختان سرو پناه بردند و زاغها هم در آنجا نشستهاند.
هوش مصنوعی: در دل هیچکسی غم عشق باقی نمانده است؛ سیدا در افکار خود به یاد جوانانی است که آرزوها و احساسات زیادی دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افروخته بهر طرف از گل چراغها
چون روی دلبران شده از لاله باغها
امراض حرص و مایه سوداء وداء عجب
بیرون کشیده باده لعل از دماغها
ای بر دل شکسته ز درد تو داغها
در سینهام ز آتش عشقت چراغها
چون هر دلی شده که به داغ تو مبتلاست
نگشاید از تفرج گلزار و باغها
جانهای ما به داغ جدایی بسوختی
[...]
ای بر دلم ز وعدهٔ خام تو داغها
شبها در انتظار تو سوزم چراغها
بس روی آتشین که به یادت به خاک ماند
چون برگهای لاله بر اطراف باغها
عیشت مدام باد که مستان بزم تو
[...]
ای روشن از فروغ تو چشم چراغها
پر گل ز جوش حسن تو دامان باغها
نوروز شد که جوش زند خون باغها
از بوی گل، پری زده گردد دماغها
در رهگذار باد سحرگاه، نوبهار
[...]
روزی به کوهپایه من و سرو ناز من
بودیم ره سپر به خم کوچهباغها
این سو روان به شادی و آن سو دوان به شوق
لبریز کردە از می عشرت ایاغها
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.