گنجور

 
سیدای نسفی

ای فرش بوی سنبل زلفت دماغ‌ها

پامال شبنم گل روی تو باغ‌ها

امشب بیا به کلبه‌ام ای رشک بوستان

کز روغن گل است لبالب چراغ‌ها

نامم میان سوختگان تا بلند شد

خود را به لاله زار کشیدند داغ‌ها

زان یار خانگی خبری هیچ کس نگفت

لبریز شد ز آبله پای سراغ‌ها

امروز بس که ریخته‌ای خون بلبلان

بربسته شد به خلق ره کوچه‌باغ‌ها

در آفتاب سوخته گشتند قمریان

بر سایه‌های سرو نشستند زاغ‌ها

در هیچ دل نماند غم عشق سیدا

شد پیر در خیال جوانان دماغ‌ها

 
 
 
حمیدالدین بلخی

افروخته بهر طرف از گل چراغها

چون روی دلبران شده از لاله باغها

امراض حرص و مایه سوداء وداء عجب

بیرون کشیده باده لعل از دماغها

حسین خوارزمی

ای بر دل شکسته ز درد تو داغ‌ها

در سینه‌ام ز آتش عشقت چراغ‌ها

چون هر دلی شده که به داغ تو مبتلاست

نگشاید از تفرج گلزار و باغ‌ها

جان‌های ما به داغ جدایی بسوختی

[...]

بابافغانی

ای بر دلم ز وعدهٔ خام تو داغ‌ها

شب‌ها در انتظار تو سوزم چراغ‌ها

بس روی آتشین که به یادت به خاک ماند

چون برگ‌های لاله بر اطراف باغ‌ها

عیشت مدام باد که مستان بزم تو

[...]

صائب تبریزی

ای روشن از فروغ تو چشم چراغ‌ها

پر گل ز جوش حسن تو دامان باغ‌ها

نوروز شد که جوش زند خون باغ‌ها

از بوی گل، پری زده گردد دماغ‌ها

در رهگذار باد سحرگاه، نوبهار

[...]

رهی معیری

روزی به کوهپایه من و سرو ناز من

بودیم ره سپر به خم کوچه‌باغ‌ها

این سو روان به شادی و آن سو دوان به شوق

لبریز کردە از می عشرت ایاغ‌ها

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه