مرغ بی بال و پری دیدم دلم آمد به یاد
ناله جغدی شنیدم منزلم آمد به یاد
از فریب و وعده های او شدم راضی به مرگ
شب همه شب دست و تیغ قاتلم آمد به یاد
در تلاش بحر چون گرداب سرگردان شدم
حسرت لبهای خشک ساحلم آمد به یاد
سر نزد از کشتزار عمر من غیر از سپند
سوختم چون مزرع بی حاصلم آمد به یاد
سیدا دیدم به خاک افتاده برگ لاله را
تیغ ناحق خورده صید بسملم آمد به یاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر با مشاهده یک مرغ بیبال و پر و شنیدن نالهای از جغد، به یاد خاطرات تلخی میافتد. او از فریبهایی که در گذشته تجربه کرده، به مرگ راضی شده و شبها دست و تیغ قاتل را به یاد میآورد. در میان مشکلات، احساس سرگردانی میکند و حسرت لبهای خشک ساحل را میخورد. او زندگیاش را مانند مزرعهای بدون محصول میبیند که تنها سوختن در آن نصیبش شده. در پایان، گزینهای از رنج و ناعادلانه بودن سرنوشتش را به تصویر میکشد و به یاد یک سید افتاده که بر روی زمین افتاده است و به نوعی تشبیه میکند که او نیز مانند دیگرانی که قربانی ناعدالتی شدهاند، در رنج و عذاب به سر میبرد.
هوش مصنوعی: مرغی را دیدم که بدون بال و پر بود و این صحنه مرا به یاد ناله جغدی در خانهام انداخت.
هوش مصنوعی: به واسطه فریب و وعدههای او، حالتی به وجود آمده که مرگ برایم قابل پذیرش شده است. هر شب، یاد قاتل و تیغ او در ذهنم پدیدار میشود.
هوش مصنوعی: در تلاش برای عبور از دریا مثل یک گرداب سرگشته و بیهدف شدم و یاد لبهای خشک ساحل به خاطرم آمد.
هوش مصنوعی: از باغ عمر من چیزی جز اندوه و سیاهی نمانده است، گویی که مانند زراعتی بیثمر، یاد خاطرات تلخ و ناکامیها بر دلم نشسته است.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر صحنهای را توصیف میکند که به هنگام دیدن برگی از گل لاله که بر زمین افتاده و زخمی شده است، به یاد شکار شدن خود و زخمهایی که تحمل کرده است میافتد. او احساس میکند که این منظره یادآور درد و رنجی است که در زندگی خود تجربه کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کشتی دریاییای دیدم دلم آمد به یاد
حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد
برق را دست و گریبان گیاهی یافتم
گرمخونیهای تیغ قاتلم آمد به یاد
گوهری افتاده دیدم در میان خاک راه
[...]
غنچه تا بگشود لب، خونیندلم آمد به یاد
لاله را دیدم چراغ محفلم آمد به یاد
در فضای باغ دیدم داغهای لاله را
چشم در خون خفتهٔ داغ دلم آمد به یاد
جلوهگر شد موج تا در دیدهام با اضطراب
[...]
گشت مرغی زخمی تیری دلم آمد به یاد
طایری غلتید در خون بسملم آمد به یاد
نوحه جغدی شنیدم دوش از ویرانهای
نالهام آمد به خاطر منزلم آمد به یاد
پرتوافکن شد به بزم تیرهروزی مهوشی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.