گنجور

 
سیدای نسفی

مرغ بی بال و پری دیدم دلم آمد به یاد

ناله جغدی شنیدم منزلم آمد به یاد

از فریب و وعده های او شدم راضی به مرگ

شب همه شب دست و تیغ قاتلم آمد به یاد

در تلاش بحر چون گرداب سرگردان شدم

حسرت لبهای خشک ساحلم آمد به یاد

سر نزد از کشتزار عمر من غیر از سپند

سوختم چون مزرع بی حاصلم آمد به یاد

سیدا دیدم به خاک افتاده برگ لاله را

تیغ ناحق خورده صید بسملم آمد به یاد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

کشتی دریایی‌ای دیدم دلم آمد به یاد

حال دور افتادگان ساحلم آمد به یاد

برق را دست و گریبان گیاهی یافتم

گرم‌خونی‌های تیغ قاتلم آمد به یاد

گوهری افتاده دیدم در میان خاک راه

[...]

جویای تبریزی

غنچه تا بگشود لب، خونین‌دلم آمد به یاد

لاله را دیدم چراغ محفلم آمد به یاد

در فضای باغ دیدم داغ‌های لاله را

چشم در خون خفتهٔ داغ دلم آمد به یاد

جلوه‌گر شد موج تا در دیده‌ام با اضطراب

[...]

مشتاق اصفهانی

گشت مرغی زخمی تیری دلم آمد به یاد

طایری غلتید در خون بسملم آمد به یاد

نوحه جغدی شنیدم دوش از ویرانه‌ای

ناله‌ام آمد به خاطر منزلم آمد به یاد

پرتوافکن شد به بزم تیره‌روزی مهوشی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه