گنجور

 
ملا احمد نراقی

صفت بیست و هفتم: کراهت است که عبارت است از تنفر طبع از چیزی که دریافتن آن، سبب المی و تعبی گردد و چون کراهت، قوت گیرد آن را مشقت گویند و کراهت، یا از چیزی است که میل و شوق و محبت به آن شرعا و عقلا ممدوح و مستحسن است یا از چیزی است که چنین نیست و آنچه از اخلاق است قسم اول است نه دوم بلکه بعضی از اقسام دوم از صفات فاضله است.

و ضد کراهت، محبت است و آن عبارت است از میل و رغبت طبع به چیزی که دریافتن آن سبب لذت و راحت باشد پس کراهت و محبت هر چیزی لازم دارد معرفت و ادراک آن چیز را و بدون معرفت آن، اگر چه فی الجمله باشد کراهت و محبت متصور نیست از این جهت است که صفت محبت و کراهت در جمادات، چون سنگ و کلوخ و در و دیوار نیست، زیرا که آنها را ادراک نیست.

پس هر چیزی که ادراک آن مخالف طبع باشد و طبع را از آن المی باشد آن چیز را مکروه می گویند و هر چیزی که در ادراک آن لذتی و راحتی باشد آن چیز را محبوب نامند و چیزی که در آن هیچ تأثیری نکند و موجب هیچ یک از الم و راحت نگردد آن نه محبوب است و نه مکروه و چون دانستی که هر یک از کراهت و محبت، فرع ادارک و فهمیدن، و تابع آنند.

پس بدان که ادراک آدمی بر چند وجه است: زیرا که موجودات یا محسوساتند یا غیر محسوسات و محسوسات بر پنج نوعند: اول: آنچه به چشم ادراک می شود، چون صورتهای حسنه و آب روان و سبزه و روشنایی و لذت و راحت آدمی از ادراک اینها نه دیدن است.

دوم: آنچه به گوش ادراک می شود، چون آوازهای خوب و نغمه های موزون لذت و راحت یافتن از اینها به شنیدن است سوم: آنچه به قوه شامه ادراک می شود، چون بویهای خوش و نسیمهای معطر و لذت از اینها به بوییدن است چهارم: آنچه به قوه ذائقه فهمیده می شود، چون طعامهای لذیذه و راحت از اینها به چشیدن حاصل می شود پنجم: آنچه ادراک آن به قوه لامسه تحقق می یابد، چون نرمی و نازکی و لذت از اینها به ملامست و مباشرت هم می رسد.

و حصول الم و تعب نیز از این پنج قوه به ادراک خلاف آنچه مذکور شد، متحقق می شود.

و اما غیر محسوسات بر دو نوعند: یکی آنکه به حواس باطنه ادراک می شود، چون صور جزئیه خیالیه و وهمیه دیگری آنکه به قوه عاقله و نفس باطنه تعقل آنها می شود، مثل ادراک معانی کلیه و ذوات مجرده و معارف حقه.

و از قبیل غیر محسوسات است ادراک اخلاق و صفات پسندیده و آداب حسنه که انسان از آنها لذتی می یابد و صاحب آنها را دوست می دارد و به این سبب است محبت بنده، خدا را، زیرا به قوه عقل، ادراک وجود و صفات کمال و نعوت جلال او را می نماید و آن ادراک، موجب لذت و فرح و سرور می گردد.

و شکی نیست که لذات خیالیه و وهمیه، اشد و اعلی از لذات حسیه هستند و به این جهت است لذتی که آدمی از صورت جمیلی که در خواب دید اقوی است از آنکه مثل آن را در بیداری ببیند و به این سبب، لذت ریاست و شهرت از سایر حسیه اقوی است و آدمی بسیاری از لذات حسیه را به جهت وصول به ریاست، ترک می کند.

و اما لذات عقلیه به مراتب شتی از لذات حسیه و خیالیه و وهمیه بالاترند و نظر به اینکه هر چه لذت و راحت در آن بیشتر، آن چیز محبوبتر است لهذا محبت عقلیه بسیار از سایر انواع محبت شدیدتر و بالاتر می شود و همچنین است کراهت:

 
sunny dark_mode