و اما معالجه تفصیلی آن، آن است که باعث و سبب غیبت کردن خود را پیدا کنی و سعی در قطع آن نمائی و بیان این مطلب، آن است که از برای غیبت کردن، اسبابی چند است:
اول: غضب، زیرا هرگاه از شخصی آزرده باشی و بر وی خشم گیری و او حاضر نباشد، در این وقت به مقتضای طبع، زبان به مذمت او می گشائی تا به آن وسیله غیظ خود را فرونشانی.
دوم: عداوت و کینه است، که با کسی دشمنی داشته باشی و از راه عداوت بدی او را ذکر کنی.
سوم: حسد است، چنان که مردم کسی را تعظیم و تکریم کنند یا او را ثنا و ستایش گویند و تو از راه حسد متحمل آن نتوانی شد و به این سبب مذمت او کنی و عیوب او را ظاهر سازی چهارم: مزاح و «مطایبه نمودن و اوقات به خنده و لهو و لعب گذرانیدن به نقل احوال و اقوال و افعال مردم، بدون قصد اهانت و خواری رسانیدن.
پنجم: قصد سخریت و استهزاء و اهانت رسانیدن است، زیرا استهزاء، چنانچه در حضور است غایبانه نیز متحقق می شود.
ششم: فخر و مباهات است، یعنی: اراده کنی که فضل و کمال خود را ظاهر سازی به وسیله پست کردن غیر چنان که گوئی: فلان کس چیزی نمی داند، یا رشدی ندارد یا به خیال حاضران اندازی که تو از آن بهتر و بالاتری.
و معالجه این شش نوع، به علاج این شش صفت خبیثه است، چنان که در سابق مذکور شد.
هفتم: امری قبیح از کسی صادر شده باشد و آن را به تو نسبت داده باشند و تو خواهی از خود دفع کنی، گوئی: من نکرده ام و فلان کس کرده.
و علاج این، آن است که بدانی که به غیبت آن شخص، داخل غضب الهی می شوی پس اگر قول تو را قبول می کنند این عمل را از خود نفی کن و چه کار به نسبت دادن به دیگری داری و اگر قول تو را قبول نمی کنند نسبت دادن آن به دیگری را نیز از تو نخواهند پذیرفت.
هشتم: تو را نسبت دهند به امر قبیحی و خواهی قبح آن را برطرف کنی، از این جهت می گوئی: فلان شخص این امر را نیز مرتکب شده چنان که اگر چیز حرامی خورده باشی یا مال حرامی قبول کرده باشی گوئی: فلان عالم نیز چیز حرام خورد یا مال حرام را گرفت و او از من داناتر است و چنانچه متعارف است که می گویند: اگر من ربا گرفتم، فلان شخص نیز گرفت و اگر من شراب خوردم، فلان کس نیز خورد و شکی نیست که این، عذر بدتر از گناه است، زیرا علاوه بر این که فایده ای از برای رفع گناه اول نمی کند، مرتکب گناهی دیگر که غیبت باشد نیز شده ای و حمق و جهل خود را بر مردم ظاهر نموده ای، زیرا که هرگاه کسی داخل آتش شود و تو توانی داخل نشوی البته با او موافقت نخواهی کرد و اگر موافقت کنی در کمال حماقت و سفاهت خواهی بود و طایفه ای از اشقیای عوام که دلهای ایشان آشیانه شیطان گردیده و عمرشان در معصیت پروردگار صرف شده و این قدر از مظلمه مردم بر گردنشان جمع آمده و امید استخلاص به جهت ایشان نیست به این جهت، نفس خبیثشان طالب آن گشته که معاد و حساب و حشر و نشری نباشد و شیطان لعین چون این میل را در دل ایشان یافته از کمین بیرون آمده و به وسوسه ایشان پرداخته و انواع شک و شبهه در خاطرشان انداخته و اعتقادشان را سست و ضعیف ساخته و به این جهت در معاصی پروردگار بی باک گردیده اند چون معصیتی از ایشان صادر شد در عذر آن چون نمی توانند که آنچه در باطن ایشان «مخمر است از عدم اعتقاد اظهار نمایند و از شقاوت و تزویری هم که دارند نمی خواهند تن به اعتراف در دهند شیطان ایشان را بر آن می دارد که از اعمال ناشایست خود عذر بخواهند که فلان عالم نیز آنچه ما کرده ایم کرده، و آنچه را ما مرتکب شده ایم مرتکب شده غافل از اینکه این عذر نیست مگر از جهل و حماقت، زیرا اگر عمل این عالم، اعتقاد تو را از معاد و حساب روز جزا برطرف کرد پس تو کافر گشته ای دیگر چه عذر می خواهی و اگر برطرف نکرده، کردن آن شخص از برای تو چه فایده ای دارد.
علاوه بر این، اگر عمل بعضی از کسانی که خود را داخل علما کرده اند و نام عالم بر خود نهاده اند باعث اقتدای تو به ایشان می شود چرا باید اقتدا به این عالم که او نیز رد شقاوت و خباثت مانند تو هست و علم بر او و زر و وبال است کرده باشی؟ و چرا اقتدا نمی کنی به علمای آخرت و طوایف انبیا و اولیاء و حال آنکه ایشان اعلم و اکمل اند و سرچشمه علم و معرفت اند؟ نهم: از بواعث غیبت، موافقت و همزبانی با رفیقان است، یعنی: چون هم صحبتان خود را مشغول «خبث بینی، تصور کنی که اگر ایشان را منع کنی یا با ایشان در آن خبث، موافقت نکنی از تو تنفر کنند و تو را «بدگل شمارند و به این جهت تو نیز با ایشان هم مشربی کنی تا به صحبت تو رغبت نمایند و شبهه ای نیست که در این صورت، عجب احمقی خواهی بود که راضی به این می شوی که امر پروردگار خود را ترک کنی.
و دست از رضا و خشنودی او برداری و از نظر برگزیدگان درگاه او، از: ملائکه و انبیا و اولیا بیفتی، که جمعی از اراذل و اوباش از تو راضی باشند بلکه این دلالت می کند بر این که «عظم ایشان در نزد تو بیشتر از «عظم» خدا و پیغمبران است و چه شک که چنین کسی مستحق و سزاوار لعن بی شمار، و عذاب روز شمار است.
دهم: چنان مظنه کنی که شخصی در نزد بزرگی زبان به مذمت تو خواهد گشود، یا شهادتی که از برای تو ضرر دارد خواهد داد، بنابراین، صلاح خود را در آن بینی که پیش دستی کنی و او را در نزد آن بزرگ معیوب وانمائی، یا دشمن خود قلم دهی که بعد از این، سخن او در حق تو بی اثر، و کلام او از درجه اعتبار ساقط باشد و چنین کسی خود را نزد پروردگار جبار، ضایع و بی اعتبار خواهد کرد، به مظنه اینکه کسی او را در پیش مخلوقی بی اعتبار خواهد کرد و خدا را دشمن خود می کند، به گمان اینکه دیگری بنده ای را دشمن او خواهد کرد.
پس زهی سفاهت و بی خردی که به مرض توهم و خیال خلاص از غضب مخلوقی در دنیا، که جزم و یقین نباشد، خود را به یقین در هلاکت آخرت می اندازد، و حسنات خود را نقد از دست می دهد به توقع دفع مذمت مخلوقی به نسیه.
یازدهم: ترحم کردن است بر کسی، زیرا می شود که شخصی چون دیگری را مبتلا به نقصی یا عیبی بیند دل او بر او محزون گردد اظهار تألم و حزن خود را نماید، و در آن اظهار صادق باشد چنان که شخصی در نزد بعضی پست و بی اعتبار شده باشد و تو، به این جهت، محزون شده آن را در نزد دیگران اظهار نمائی.
دوازدهم: اگر معصیتی از کسی مطلع شوی، از برای خدا بر او غضبناک گردی، و به محض رضای خدای تعالی اظهار غضب خود نمائی و نام آن شخص و معصیت او را ذکر کنی و بسیاری از مردم، از مفسده این دو قسم غافل اند و چنان پندارند که ترحم و غضب هرگاه از برای خدا باشد ذکر اسم مردم ضرر ندارد و این، خطا و غلط است، زیرا همچنان که رحم و غضب از برای خدا خوب است، غیبت مردمان حرام و بد است، و مجرد ترحم یا غضب باعث رفع حرمت آن نمی گردد.
و بسا باشد که از برای غضب کردن، بواعث دیگری نیز باشد که نزدیک به یکی از اینها که مذکور شد بوده باشد و فساد آنها نیز از آنچه مذکور شد معلوم می شود.
فصل چهارم: مواضعی که غیبت در آنها جایز است چون حرمت غیبت و معالجه آن را دانستی، بدان که چند موضع است که غیبت در آنجا جایز است:
اول: «تظلم» و «استغاثه» کردن در نزد کسی که احقاق حق او تواند کرد، و انتقام ظلمی که بر او شده تواند کشید، یا اعانت او را تواند نمود ولیکن شرط آن است که در شکایت ظالم، به خصوص ظلمی که بر او واقع شده اکتفا نماید و زبان به اظهار عیبی دیگر از آن ظالم نگشاید.
دوم: اظهار عیوب شرعیه کسی را کردن به قصد امر به معروف و نهی از منکر برای رضای خدا، نه به قصد رسوائی او بر وفق هوا و هوس و ج این ج در جایی باشد که فایده در رفع منکر بکند و بر وفق شریعت باشد، نه در نزد ظالم بی باکی که از حد شرع تجاوز کند، یا در جائی که فایده ای بر آن مترتب نشود.
سوم: در نصیحت کسی که با تو مشورت کند در خصوص معامله کردن با کسی، یا شراکت، یا داد و خواست، یا رفاقت و امثال آن که در این صورت ذکر عیبی از آن شخصی که مدخلیتی در آن باب دارد جایز است، به شرطی که احتیاج به ذکر آن عیب باشد اما اگر احتیاج نباشد و به همین قدر گفتن که من صلاح تو را نمی دانم و نحو آن، اکتفا بشود باید به همین اکتفا کرد و تصریح ب عیب آن شخص نکرد.
چهارم: ارشاد و نصیحت مومنی هرگاه با فاسق بداخلاقی مصاحبت و «اختلاط نماید و از احوال او مطلع نباشد، و مظنه آن باشد که اعمال بد او به رفاقت در این مومن، سرایت کند در این صورت نیز اظهار نمودن عیوبی که در این مطلب «دخل دارد، جایز است .
پنجم: اظهار کردن عیوب خفیه مریض نزد طبیب به جهت معالجه.
ششم: اظهار عیوب شاهد و راوی حدیث به جهت «جرح نمودن شهادت او، یا رد حدیث او و لیکن در این خصوص باید به قدری که جرح او بشود اکتفا نمود و در نزد کسی باشد که می خواهد به شهادت یا حدیث او عمل کند.
هفتم: اظهار عیب عالمی یا حاکم شرعی که قابلیت فتوی و حکم نداشته باشد و متصدی آنها شود، از برای رد فتوی و حکم او، هرگاه کسی از احوال او بپرسد یا فتوی یا حکم مخالف حقی از او صادر شده باشد.
هشتم: هرگاه کسی مشهور به لقبی باشد که دلالت بر عیبی از او کند، مثل «اعرج و «احوال و امثال اینها، که شناسانیدن او به آن لقب، ضرر ندارد، هرگاه به نوعی دیگر ممکن نباشد و از شنیدن، او را ناخوش نیاید اما هرگاه اکراه داشته باشد یا ممکن باشد شناسانیدن او به عبارتی دیگر، جایز نیست.
نهم: هرگاه مجاهر به فسقی باشد و مضایقه از اظهار نداشته باشد، بلکه آن را اظهار کند، یا علانیه مرتکب آن باشد غیبت او در آن فسق ضرر ندارد اگر چه او را ناخوش آید بلکه اظهر آن است که غیبت چنین شخصی مطلقا جایز است، اگر چه در فسقی باشد که آن را ظاهر نکند و از اظهار آن مضایقه داشته باشد.
دهم: شهادت دادن در موضعی که باید شهادت داد، چه در حقوق الناس یا حقوق الله.
یازدهم: در رد اقوال اهل بدعت و ضلالت.
دوازدهم: غیبت کفار و کسانی که مخالف مذهب شیعه اثنی عشریه اند، که در این صورت نیز اقوی جواز غیبت آنهاست.
سیزدهم: کسی که خود را منسوب به دیگری نماید و منسوب به او نباشد جایز است رد نسبت او را کردن.
چهاردهم: غیبت غیر معینی، یا طایفه غیر معینه ای که کسی نفهمد که مراد کیست، آن نیز جایز است مثل اینکه بگویی: امروز گفتار احمقی یا نادانی شدم یا فاسقی چنین گفت و چنین کرد و امثال اینها به شرطی که آن شخص بر شنونده معلوم نباشد و هرگاه بعضی امارت و علامات باشد که معلوم شود کیست، اظهار عیب او حرام است.
مواضعی که بعضی از علما، حکم به تجویز غیبت کرده اند.
و چند موضع دیگر هست که بعضی از علما، تجویز غیبت در آنها کرده اند.
اول: هرگاه دو کس مطلع باشند برعیب شخصی، در این صورت بعضی تجویز کرده اند که یکی از آن دو کس آن عیب را با یکی دیگر به تقریبی ذکر کنند.
دوم: غیبت جمعی که محصور نباشند، مثل اینکه بگوید: فلان طایفه، یا اهل فلان ده، یا اهل فلان، فلان عیب را دارند.
سوم: کسی که اصرار بر معصیتی داشته باشد بعضی گفته اند: جایز است ذکر آن معصیت از او.
چهارم: ذکر عیبی از کسی که اگر بشنود مضایقه نداشته باشد، اگر چه عیب شرعی نباشد یا عیب شرعی باشد اما مجاهر به آن نباشد.
و حق آن است که در همه این چهار صورت نیز غیبت حرام است و دلیلی بر استثنای آنها نیست.
بدان که هرگاه کسی غیبت دیگری را کرده باشد کفاره آن، این است که ابتدا توبه نماید و پشیمان شود و بعد از آن، اگر آن شخصی که غیبت او شده زنده باشد و دسترس به او باشد و شنیده باشد، از او حلیت حاصل نماید، و «تطییب خاطر او کند.
و همچنین اگر نشنیده باشد و در اظهار آن مظنه فسادی یا عداوتی نباشد اما اگر مظنه عداوت بوده باشد یا دسترسی به او نباشد در این صورت از برای او استغفار کند و طلب آمرزش نماید و از برای او اعمال صالحه به جا آورد، که در روز قیامت عوض غیبت او شود.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: غیبت کردن دارای علل متعددی است که میتوان به مواردی نظیر غضب، عداوت، حسد، مزاح، قصد استهزاء، فخر و مباهات، ترحم، و غیره اشاره کرد. برای معالجه این وضع، فرد باید علل غیبت را شناسایی کرده و آنها را برطرف کند. همچنین در برخی مواقع غیبت جایز است، مانند هنگام تظلم، اظهار عیوب شرعیه، نصیحت در مشاوره، یا زمانی که افراد مشهور به فسق هستند و خود را در معرض دید قرار دادهاند. در نهایت، اگر کسی غیبت کرده باشد واجب است که از آن توبه کند و در صورت امکان از فرد مورد غیبت حلیت بگیرد. اگر این امکان نباشد، استغفار و انجام اعمال نیک به جای غیبت مناسب است.
هوش مصنوعی: برای درمان کامل این مشکل، باید به شناسایی و کشف دلایل غیبت کردن خود بپردازی و تلاش کنی تا این دلایل را از بین ببری. غیبت کردن به دلایل مختلفی اتفاق میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی از کسی ناراحت میشوی و بر او خشم میگیری، اگر آن شخص در دسترس نباشد، به طور طبیعی تمایل داری که او را سرزنش کنی تا بدین وسیله خشم خود را کاهش دهی.
هوش مصنوعی: دومین نکته عداوت و کینه است، یعنی وقتی با کسی دشمنی داشته باشی و از روی کینه و دشمنی، او را به بدی یاد کنی.
هوش مصنوعی: سوم: حسد به معنای این است که وقتی مردم شخصی را مورد احترام و ستایش قرار میدهند، تو به دلیل حسادت نمیتوانی این وضعیت را تحمل کنی و در نتیجه او را سرزنش کرده و عیوبش را برای دیگران ظاهر میکنی. چهارم: شوخی و تفریح به معنای گذراندن اوقات با خنده و سرگرمی و نقل کردن داستانها و گفتهها و کارهای دیگران، بدون اینکه قصد توهین یا تحقیر کسی داشته باشی.
هوش مصنوعی: پنجمین نکته این است که هدف میتواند شوخی، تمسخر یا توهین باشد، زیرا تمسخر در حضور افراد و همچنین در غیاب آنها نیز میتواند اتفاق بیفتد.
هوش مصنوعی: فخر و مباهات به معنای این است که فرد بخواهد برتری و توانمندیهای خود را به نمایش بگذارد و برای این کار به دیگران کم و کوچکتری نشان دهد. به عبارتی، میخواهد دیگران را در نظر دیگران نادان یا کمتجربه جلوه دهد تا خودش را بهتر و برتر از آنها معرفی کند.
هوش مصنوعی: این شش نوع بیماری به درمان شش ویژگی بد مربوط میشود، همانطور که قبلاً ذکر شده است.
هوش مصنوعی: اگر عملی ناپسند از کسی انجام شده و آن را به تو نسبت دادهاند و تو بخواهی از خودت دفاع کنی، میگویی: من این کار را نکردهام و فلانی این کار را انجام داده است.
هوش مصنوعی: برای جلوگیری از خشم خداوند به خاطر غیبت دیگران، باید بدانید که این عمل شما را در معرض غضب الهی قرار میدهد. اگر حرفهای شما مورد قبول دیگران قرار گیرد، باید این عمل را از خود دور کنید و نیازی نیست که چیزی را به دیگران نسبت دهید. و اگر حرفهای شما پذیرفته نشود، دیگران نیز به نسبت دادن آن به دیگران رضایت نخواهند داد.
هوش مصنوعی: هرگاه بخواهی خود را از یک عمل ناپسند تبرئه کنی، به این صورت استدلال میکنی که دیگران نیز چنین کاری کردهاند. مثلاً اگر مال حرامی را قبول کنی یا چیزی حرام بخوری، ممکن است بگویی که یک عالم دینی نیز همان کار را انجام داده است، در حالی که او از تو داناتر است. این رفتار نشاندهندهی ناتوانی در قبول اشتباه است و در واقع به نوعی عذر بدتر از گناه محسوب میشود. حتی اگر فردی مرتکب گناهی شود، تو به جای اینکه بر زشتی عمل او تأکید کنی، مرتکب گناه غیبت و عیبجویی میشوی و نادانی و حماقت خود را به نمایش میگذاری. همچنین افرادی هستند که به واسطه ارتکاب مکرر گناه، دلهایشان مکان شیطان شده و از حسابرسی در روز قیامت فرار میکنند. این افراد به واسطه القائات شیطانی، سعی میکنند از اعمال ناپسند خود با توجیهات مختلف دفاع کنند، غافل از اینکه هیچ عذری برای این کار قابل قبول نیست و صرفاً از روی نادانی و جهل است. اگر اعمال دیگران بتواند اعتقادت به معاد و حساب را تحت تأثیر قرار دهد، به معنای این است که به کفر رسیدهای و در این صورت دیگر هیچ عذری برایت وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر رفتار برخی افرادی که خود را عالم معرفی کردهاند، باعث پیروی تو از آنان شود، پس چرا باید به این فرد علمایی که خود در مسیر بدی و رذالت قرار دارد اقتدا کنی؟ همچنین، چرا به علمای واقعی و انبیا و اولیاء اقتدا نمیکنی که در علم و کمال سرآمدند و سرچشمههای واقعی علم و معرفت هستند؟ نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که غیبت ناشی از همبستگی و همزبانی با دوستان است. به این معنا که اگر ببینی دوستانت مشغول کارهای ناپسند هستند، تصور میکنی اگر آنها را از این کار منع کنی یا با آنها همنظر نشوی، از تو متنفر میشوند و تو را انسان بدی میشمارند. به همین دلیل، خودت را با آنها همفکر میکنی تا همچنان مورد پذیرش آنها باشی. اما باید گفت که در این حالت، واقعاً احمقانه است که راضی شوی فرمان پروردگارت را نادیده بگیری.
هوش مصنوعی: اگر به خواستهها و رضایت خداوند پشت کنی و از نظر بزرگانی همچون ملائکه، انبیا و اولیا دور شوی تا اینکه برخی از افراد پست و بیاهمیت از تو راضی باشند، این نشان میدهد که برای تو اهمیت آنها بیشتر از خدا و پیامبران است. بدون شک، چنین فردی سزاوار عذاب و لعن بسیار خواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر فکر کنی که شخصی در حضور یک بزرگ به بدگویی از تو خواهد پرداخت یا گواهی خواهد داد که به ضررت است، ممکن است ببینی که بهتر است خودت پیشدستی کنی و او را در نظر آن بزرگ به نفع خود معیوب جلوه بدهی، یا دشمنی را به او معرفی کنی تا دیگر سخنش درباره تو بیاثر شود و اعتبارش کم شود. چنین فردی خود را در برابر خداوند بزرگ بیاعتبار و ضایع خواهد کرد، در حالی که تصور میکند که با این کار در نظر مخلوقی دیگر اعتبارش را حفظ کرده است، اما در واقع این به ضرر خودش خواهد بود.
هوش مصنوعی: پس چه حماقت و نادانی بزرگی است که به خاطر توهم و خیال آزادی از خشم مخلوقی در این دنیا، که هیچ شکی در آن نیست، خود را به یقینی در هلاکت آخرت میاندازد و اعمال نیک خود را به امید فرار از سرزنش دیگران به باد میدهد.
هوش مصنوعی: به معنای این است که ترحم کردن به معنای همدردی با دیگران است. وقتی فردی شاهد نقص یا عیب دیگری باشد، ممکن است از دیدن آن ناراحت شود و این احساس ناراحتی را به وضوح نشان دهد. این حالت میتواند زمانی باشد که شخصی به خاطر شرایطش در نظر عدهای کمارزش و بیاعتبار شده و تو به خاطر این موضوع دلت به حال او میسوزد و احساساتت را با دیگران در میان میگذاری.
هوش مصنوعی: اگر از کسی تقصیری رونمایی شد، نباید به خاطر خدا خشمگین شوی و نام آن فرد و خطایش را بر زبان بیاوری. بسیاری از افراد از دو خطر این رفتار غافلاند و تصور میکنند که اگر ترحم یا خشم آنها تنها به خاطر خدا باشد، ذکر نام افراد اشکالی ندارد. این تصور نادرست است، زیرا همانطور که ابراز رحمت و خشم از روی خداوند خوب است، غیبت دیگران نیز همیشه ممنوع و ناپسند است و صرفاً به خاطر قصد خوب نمیتوان حرمت شخص را نقض کرد.
هوش مصنوعی: ممکن است دلایل دیگری نیز برای خشمگین شدن وجود داشته باشد که به یکی از مواردی که ذکر شد، نزدیک باشد و مشکلات آنها نیز از موارد مطرح شده قابل درک است.
هوش مصنوعی: فصل چهارم: جاهایی که غیبت در آنها مجاز است. حال که با حرمت غیبت و روشهای درمان آن آشنا شدی، باید بدانی که مکانهایی وجود دارند که غیبت در آنها جایز است.
هوش مصنوعی: در ابتدا، تظلم و درخواست کمک از کسی که میتواند حق فرد را پس بگیرد یا از او در برابر ظلمی که به او شده حمایت کند، جایز است. با این حال، شرط آن این است که در شکایت از ظالم تنها به ظلمی که به او شده بسنده کند و به بیان دیگر نقصهای آن ظالم نپردازد.
هوش مصنوعی: دوم: بیان کردن عیوب شرعی یک فرد به نیت امر به معروف و نهی از منکر برای جلب رضای خداوند، نه به منظور رسوا کردن او بر اساس هوس و تمایلات شخصی، در صورتی که این کار به رفع منکر کمک کند و مطابق با قوانین شرعی باشد. این کار نباید در نزد کسانی انجام شود که از حد و حدود شرع فراتر میروند یا در مکانی باشد که هیچ فایدهای نداشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو مشورت بخواهد درباره معامله، شراکت، داد و ستد یا دوستی با شخصی، میتوانی عیوب آن فرد را ذکر کنی، مشروط بر اینکه ذکر آن عیب ضروری باشد. اما اگر نیازی به گفتن عیب نیست و میتوانی با این جمله که «من صلاح تو را نمیدانم» یا چیزی مشابه به همین بسنده کنی، باید فقط به همین کافی بسازی و عیوب آن شخص را مطرح نکنی.
هوش مصنوعی: اگر فردی مؤمنی با کسی که اخلاق خوبی ندارد همراه شود و از وضعیت او آگاهی نداشته باشد، و احتمال بدهد که رفتارهای نادرست آن شخص میتواند بر روی این مؤمن تأثیر بگذارد، در این صورت نشان دادن نواقص آن فرد جایز است.
هوش مصنوعی: پنجم: بیان کردن مشکلات پنهان بیمار به پزشک به منظور درمان.
هوش مصنوعی: ششم: بیان نواقص شاهد و راوی حدیث به منظور نقد شهادت یا رد حدیث آنها لازم است، ولی باید در این زمینه به اندازهای اکتفا کرد که جرح او اثبات شود و این موارد باید در نزد افرادی که قصد عمل به شهادت یا حدیث او را دارند، مطرح گردد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در مورد وضعیتی که یک عالم یا حاکم شرعی که صلاحیت صدور فتوی و حکم ندارد سؤال کند، یا اگر این شخص حکم یا فتویای بر خلاف واقعیت صادر کند، دیگران میتوانند عیب و نقص او را بیان کنند تا نشان دهند که فتوی و حکم او قابل رد است.
هوش مصنوعی: اگر کسی به لقبی شناخته شود که نشاندهنده عیبی از او باشد، مانند «اعرج» یا «احوال»، میتوان او را با آن لقب معرفی کرد، اما فقط در صورتی که این کار باعث ناراحتی او نشود و راه دیگری برای شناسایی او وجود نداشته باشد. در غیر این صورت، اگر او از این لقب متنفر باشد یا امکان معرفی او به طور دیگری فراهم باشد، استفاده از آن لقب مجاز نیست.
هوش مصنوعی: اگر کسی به طوری علنی و بدون هیچ تردیدی به کارهای ناشایست خود اعتراف کند یا به طور علنی مرتکب آنها شود، در این صورت غیبت کردن از او در مورد آن رفتار ناپسند ایرادی ندارد، حتی اگر خودش از این غیبت خوشش نیاید. در واقع، به نظر میرسد که غیبت از چنین فردی در هر شرایطی مجاز است، حتی اگر او در مورد رفتار ناپسندش چیزی نگوید و از افشای آن خودداری کند.
هوش مصنوعی: شهادت دادن در مورد موضوعاتی که لازم است شهادت دهی، چه در مسائل مربوط به حقوق مردم و چه در موارد مربوط به حقوق خدا.
هوش مصنوعی: یازدهم: در نقد نظرات افرادی که به بدعت و انحراف دینی متوسل میشوند.
هوش مصنوعی: نکته دوازدهم: میتوان از کفار و افرادی که با مذهب شیعه اثنی عشری مخالف هستند، غیبت کرد و این کار از نظر شرعی جایز است.
هوش مصنوعی: اگر کسی خود را وابسته یا متعلق به فرد دیگری معرفی کند در حالی که واقعاً به او وابسته نیست، جا دارد که این نسبت را رد کرد.
هوش مصنوعی: غیبت از افرادی که مشخص نیستند و به طایفه خاصی اشاره نمیشود، مجاز است. به عنوان مثال، میتوان گفت: "امروز حرفی از یک فرد احمق یا نادان شنیدم" یا "فاسق و فاسدی اینگونه گفت و عمل کرد." این صحبتها زمانی جایز است که شخص مورد نظر برای شنونده شناخته شده نباشد. اما اگر نشانههایی وجود داشته باشد که شناساندن فرد به شنونده ممکن شود، طرح عیب و عیوب او حرام است.
هوش مصنوعی: برخی از علما اعتقاد دارند که در شرایط خاصی غیبت کردن مجاز است.
هوش مصنوعی: چندین مورد دیگر وجود دارد که برخی از علمای دین، غیبت در آنها را مجاز دانستهاند.
هوش مصنوعی: اگر دو نفر از عیبی در شخصی باخبر باشند، برخی پیشنهاد کردهاند که یکی از آن دو نفر آن عیب را به طور غیرمستقیم و به طور خاص با فرد دیگری مطرح کند.
هوش مصنوعی: دوم: غیبت در مورد گروههایی که مشخص و محدود نیستند، به عنوان مثال زمانی که گفته میشود: یک طایفه خاص، یا ساکنان یک ده، یا افراد یک منطقه، دارای یک عیب مشخص هستند.
هوش مصنوعی: سوم: برخی گفتهاند که اگر فردی بر انجام یک گناه اصرار داشته باشد، میتوان درباره آن گناه صحبت کرد.
هوش مصنوعی: اگر دربارهی فردی عیبی گفته شود و او از شنیدنش ناراحت نشود، این عیب میتواند بیان شود، حتی اگر عیب شرعی باشد یا نباشد، به شرطی که فرد بهطور علنی به آن عیب اعتراف نکرده باشد.
هوش مصنوعی: غیبت در تمام این چهار حالت نیز ممنوع است و هیچ دلیل و برهانی برای استثنا کردن آنها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی غیبت دیگری را کرده باشد، باید ابتدا توبه کند و از این کار خود پشیمان شود. سپس اگر شخصی که دربارهاش غیبت شده زنده و در دسترس باشد و از موضوع مطلع شده باشد، باید از او حلالیت بخواهد و دل او را آرام کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی غیبت شخصی را نکرده باشد و در بیان آن نیازی به نگرانی از فساد یا عداوت نباشد، اما اگر احتمال عداوت وجود داشته باشد یا نتوان به آن شخص دسترسی پیدا کرد، در این صورت باید برای او طلب آمرزش کرد و استغفار نمود. همچنین بهتر است اعمال نیک انجام دهد تا در روز قیامت به عنوان جبران غیبت او مورد استفاده قرار گیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.