در این جو دل چو دولاب خرابست
که هر سویی که گردد پیشش آبست
وگر تو پشت سوی آب داری
به پیش روت آب اندر شتابست
چگونه جان برد سایه ز خورشید
که جان او به دست آفتابست
اگر سایه کند گردن درازی
رخ خورشید آن دم در نقابست
زهی خورشید کاین خورشید پیشش
چو سیماب از خطر در اضطرابست
چو سیمابست مه بر کف مفلوج
بجز یک شب دگر در انسکابست
به هر سی شب دو شب جمعست و لاغر
دگر فرقت کشد فرقت عذابست
اگر چه زار گردد تازه رویست
ضحوکی عاشقان را خوی و دابست
زید خندان بمیرد نیز خندان
که سوی بخت خندانش ایابست
خمش کن زانک آفات بصیرت
همیشه از سؤالست و جوابست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تَنَش سیمست و لَبْ یاقوتِ نابست.
همان دَندانِ او دُرِّ خوشابست.
اسد کو ناف خانهٔ آفتابست
ازان آهو دمش چون مشک نابست
بیا کز رفتنت جانم خرابست
دل از شور نمکدانت کبابست
درنگ آمدن، ای دوست کم کن
که عمر از بهر رفتن در شتابست
من آیم هر شبی سوی تو، لیکن
[...]
زکوه صورتی بعد از نصابست
ولی فردا انصاب اندر حسابست
هنوزت نرگس اندر عین خوابست
هنوزت سنبل اندر پیچ و تابست
هنوزت آب در آتش نهانست
هنوزت آتش اندر عین آبست
هنوزت خال هندو بت پرستست
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.