اگر کی در فرینداش یوقسا یاوز
اوزن یلداسنا بو در قلاوز
چپانی برک دت قر تن اکشدر
اشیت بندن قراقوزیم قراقوز
اگر ططسن اگر رومین وگر ترک
زبان بیزبانان را بیاموز
سر چوب تری آن گاه گرید
که یابد آن سوی دیگر تف و سوز
چو اسماعیل قربان شو در این عشق
که شب قربان شود پیوسته در روز
خمش آن شیر شیران نور معنیست
پنیری شد به حرف از حاجت یوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
# واژهٔ «اشیت» خوانده نشده است.
چو بر رزم دلیران تنگ شد روز
یکی غُرم دونده شد یکی یوز
بوره بلبل بنالیم از سر سوز
بوره آه سحر از مو بیاموز
تو از بهر گلی ده روز نالی
مو از بهر دلآرامم شو و روز
درونم را به نور خود برافروز
زبانم را ثنای خود درآموز
جوانی را دلی پر خون جگرسوز
مگر بر دار میکردند آن روز
چنان مستم چنان مستم من امروز
که پیروزه نمیدانم ز پیروز
به هر ره راهبر هشیار باید
در این ره نیست جز مجنون قلاوز
اگر زندهست آن مجنون بیا گو
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.