بخش ۱۲۳ - حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس صالح و ناقهٔ صالح علیهالسلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا
ناقهٔ صالح بصورت بد شتر
پی بریدندش ز جهل آن قوم مر
از برای آب چون خصمش شدند
نان کور و آب کور ایشان بدند
ناقة الله آب خورد از جوی و میغ
آب حق را داشتند از حق دریغ
ناقهٔ صالح چو جسم صالحان
شد کمینی در هلاک طالحان
تا بر آن امت ز حکم مرگ و درد
ناقةالله و سقیاها چه کرد
شحنهٔ قهر خدا زیشان بجست
خونبهای اشتری شهری درست
روح همچون صالح و تن ناقه است
روح اندر وصل و تن در فاقه است
روح صالح قابل آفات نیست
زخم بر ناقه بود بر ذات نیست
روح صالح قابل آزار نیست
نور یزدان سغبهٔ کفار نیست
حق از آن پیوست با جسمی نهان
تاش آزارند و بینند امتحان
بیخبر کآزار این آزار اوست
آب این خم متصل با آب جوست
زان تعلق کرد با جسمی اله
تا که گردد جمله عالم را پناه
ناقهٔ جسم ولی را بنده باش
تا شوی با روح صالح خواجهتاش
گفت صالح چونک کردید این حسد
بعد سه روز از خدا نقمت رسد
بعد سه روز دگر از جانستان
آفتی آید که دارد سه نشان
رنگ روی جملهتان گردد دگر
رنگ رنگ مختلف اندر نظر
روز اول رویتان چون زعفران
در دوم رو سرخ همچون ارغوان
در سوم گردد همه روها سیاه
بعد از آن اندر رسد قهر اله
گر نشان خواهید از من زین وعید
کرهٔ ناقه به سوی کُه دوید
گر توانیدش گرفتن چاره هست
ورنه خود مرغ امید از دام جست
کس نتانست اندر آن کره رسید
رفت در کهسارها شد ناپدید
گفت دیدیت آن قضا معلن شدست
صورت اومید را گردن زدست
کرهٔ ناقه چه باشد خاطرش
که بجا آرید ز احسان و برش
گر بجا آید دلش رستید از آن
ورنه نومیدیت و ساعد را گزان
چون شنیدند این وعید منکدر
چشم بنهادند و آن را منتظر
روز اول روی خود دیدند زرد
میزدند از ناامیدی آه سرد
سرخ شد روی همه روز دوم
نوبت اومید و توبه گشت گم
شد سیه روز سیم روی همه
حکم صالح راست شد بی ملحمه
چون همه در ناامیدی سر زدند
همچو مرغان در دو زانو آمدند
در نبی آورد جبریل امین
شرح این زانو زدن را جاثمین
زانو آن دم زن که تعلیمت کنند
وز چنین زانو زدن بیمت کنند
منتظر گشتند زخم قهر را
قهر آمد نیست کرد آن شهر را
صالح از خلوت بسوی شهر رفت
شهر دید اندر میان دود و نفت
ناله از اجزای ایشان میشنید
نوحه پیدا نوحهگویان ناپدید
ز استخوانهاشان شنید او نالهها
اشکریزان جانشان چون ژالهها
صالح آن بشنید و گریه ساز کرد
نوحه بر نوحهگران آغاز کرد
گفت ای قومی به باطل زیسته
وز شما من پیش حق بگریسته
حق بگفته صبر کن بر جورشان
پندشان ده بس نماند از دورشان
من بگفته پند شد بند از جفا
شیر پند از مهر جوشد وز صفا
بس که کردید از جفا بر جای من
شیر پند افسرد در رگهای من
حق مرا گفته ترا لطفی دهم
بر سر آن زخمها مرهم نهم
صاف کرده حق دلم را چون سما
روفته از خاطرم جور شما
در نصیحت من شده بار دگر
گفته امثال و سخنها چون شکر
شیر تازه از شکر انگیخته
شیر و شهدی با سخن آمیخته
در شما چون زهر گشته آن سخن
زانک زهرستان بدیت از بیخ و بن
چون شوم غمگین که غم شد سرنگون
غم شما بودیت ای قوم حرون
هیچ کس بر مرگ غم نوحه کند
ریش سر چون شد کسی مو بر کند
رو بخود کرد و بگفت ای نوحهگر
نوحهات را مینیرزند آن نفر
کژ مخوان ای راستخوانندهٔ مبین
کیف آسی خلف قوم ظالمین
باز اندر چشم و دل او گریه یافت
رحمتی بیعلتی در وی بتافت
قطره میبارید و حیران گشته بود
قطرهای بیعلت از دریای جود
عقل او میگفت کین گریه ز چیست
بر چنان افسوسیان شاید گریست
بر چه میگریی بگو بر فعلشان
بر سپاه کینهتوز بد نشان
بر دل تاریک پر زنگارشان
بر زبان زهر همچون مارشان
بر دم و دندان سگسارانهشان
بر دهان و چشم کزدم خانهشان
بر ستیز و تسخر و افسوسشان
شکر کن چون کرد حق محبوسشان
دستشان کژ پایشان کژ چشم کژ
مهرشان کژ صلحشان کژ خشم کژ
از پی تقلید و معقولات نقل
پا نهاده بر سر این پیر عقل
پیرخر نه جمله گشته پیر خر
از ریای چشم و گوش همدگر
از بهشت آورد یزدان بندگان
تا نمایدشان سقر پروردگان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن درباره داستان حضرت صالح و ناقه اوست که به زبان شاعرانه روایت شده است. قوم صالح از جهل و حسد به ناقه او آسیب رساندند و از آب این حیوان دریغ کردند، در حالی که ناقه به فرمان خداوند و برای نجات آنها فرستاده شده بود. صالح به قوم خود هشدار میدهد که اگر به ظلم و حسد ادامه دهند، عذاب الهی بر آنها نازل خواهد شد.
سه نشانه از عذاب به آنها اعلام میشود: تغییر رنگ صورتشان در سه روز که اول زرد، سپس قرمز و در نهایت سیاه میشود. به محض این که قوم به عذاب نزدیک میشوند، صالح به آنها پند میدهد و نالههای ایشان را میشنود که همچون نوحه است.
سلطان از بدیهای قوم رحمتی نازل کرده و آنها را به عذاب و خواری مبتلا میکند. صالح در نهایت به قوم خود میگوید که آنها از طریق بدی و ستم خود به این وضعیت رسیدهاند و هیچ کس نمیتواند از عذاب الهی فرار کند.
نکته اصلی این داستان را میتوان در پیام عبرتآمیز آن دانست که نشانههای عذاب از ظلم و جهل انسانهاست و رحمت و عذابی از سوی خداوند بر اساس اعمال بندگان نازل میشود.
هوش مصنوعی: ناقهٔ صالح که شتری خاص و نیکو بود، به خاطر نادانی و ناآگاهی آن قوم به شکل زشتی بریده و آسیب دید.
هوش مصنوعی: وقتی که آب و نان به مشکل برخوردند، نان و آب آنها بیکیفیت و ناپاک شد.
هوش مصنوعی: شتر خدا از جوی آب نوشید، اما ابرها از بارش آب حق را دریغ داشتند.
هوش مصنوعی: وقتی که شتر صالح به جسم صالحان تبدیل شد، کمینی برای نابودی نیکوکاران به وجود آمد.
هوش مصنوعی: باید ببینیم که خداوند با آن قوم چه کرد در برابر حکم مرگ و رنجهای ناقةالله و سیراب شدنهای آنها.
هوش مصنوعی: خداوند خشمگین بر اینان بود و به خاطر ناشایستیشان، از آنها انتقام میگرفت. در پی آن، بهای خون شتران زحمتکش در شهری که شایسته بود، به درستی پرداخت میشد.
هوش مصنوعی: روح مانند یک انسان نیکو و شایسته است و بدن مانند یک شتر است. روح در حالت اتصال و نزدیکی به معشوق قرار دارد، در حالی که بدن در حال جدایی و دوری است.
هوش مصنوعی: روح پاک و صالح نمیتواند آسیبپذیر باشد؛ مانند این است که زخم بر شتر هیچ تأثیری بر ذات او ندارد.
هوش مصنوعی: روح پاک و نیکو آسیبپذیر نیست و نور الهی از دست معاندان و دشمنان نمیتواند خدشهدار شود.
هوش مصنوعی: حق همیشه در جسمی که ناپیداست حضور دارد، تا اینکه آزمایش شود و آزارهایی را تحمل کند.
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم این است که فردی بیخبر از اینکه در حقیقت آزار و رنجی که میکشد، ناشی از خود اوست. مانند آبی که در یک خم، به طور دائم در حال اتصال و جریان با آب چشمه است و در واقع، ادامه و پیوستگی آن به هم مرتبط میشود. این جمله به نوعی بیانگر این است که بیمار در پی درد و رنج خود، خبر ندارد که آن از درون خود او نشأت میگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر وابستگی به جسمی مقدس، همه موجودات عالم به آن پناه میآورند و از آن حمایت میگیرند.
هوش مصنوعی: به خودت توجه کن و در کنار جسم خود، روحی پاک و نیکو پیدا کن تا به مقامای والا برسی و محبتی عمیق نسبت به مولایت بیابی.
هوش مصنوعی: صالح گفت: چون شما دچار حسد شدید، بعد از سه روز از سوی خدا عذاب و کیفر خواهید دید.
هوش مصنوعی: بعد از سه روز دیگر، نوعی بلای خطرناک از سرزمین جانها میآید که سه نشانه دارد.
هوش مصنوعی: ظاهر شما تغییر خواهد کرد و هر یک از رنگها به شکلی متفاوت جلوه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: در روز اول، چهرهتان همانند رنگ زعفران زیبا و روشن بود و در روز دوم، چشمانتان سرخی و زیبایی خاصی چون گل ارغوان پیدا کرد.
هوش مصنوعی: در روز سوم، تمام راهها تیره و تار میشود و پس از آن، خشم خداوند بر مردم نازل میگردد.
هوش مصنوعی: اگر نشانهای از من میخواهید، به مانندمایهٔ یک شتر، که به سمت کوه در حال دویدنش است.
هوش مصنوعی: اگر بتوانید او را به دست آورید، راه حلی وجود دارد، وگرنه خود پرنده امید از دام میگریزد.
هوش مصنوعی: هیچکس نتوانست به آن سیاره برسد، پس به کوهها رفت و ناپدید شد.
هوش مصنوعی: گفتید دیدید که تقدیر اعلام شده و امید به جایی نرسیده و شکست خورده است.
هوش مصنوعی: چگونه میتوان انتظار داشت که دل یک شتر بر اثر نیکی و محبت شما به یاد شما بیفتد؟
هوش مصنوعی: اگر دلش در جایی آرام بگیرد، از آن رنج و مشکلات رهایی خواهد یافت، وگرنه ناامیدی و دست یاری را از او دور میکند.
هوش مصنوعی: وقتی این تهدید را شنیدند، چشمانشان پر از نگرانی شد و به آن فکر کردند.
هوش مصنوعی: در روز اول، وقتی به چهره خود نگاه کردند، ناامیدی باعث شد که رنگ چهرهشان زرد شود و با حسرت عمیق، آهی سرد کشیدند.
هوش مصنوعی: در روز دوم، رنگ رخسار همه سرخ شد و امید و توبه به فراموشی سپرده شد.
هوش مصنوعی: روزگار تار و سیاه شد و سیمای زیبای همه زشت گردید. حکم درست و عادلانه صادر شد بدون هیچ گونه ملاطفت و اجحاف.
هوش مصنوعی: وقتی همه در ناامیدی فرو رفتند، مثل پرندگان که بر روی دو پا میایستند، در کنار هم جمع شدند.
هوش مصنوعی: جبریل امین، فرشته وحی، معنی و توضیح این حالت زانو زدن را برای پیامبر آورد.
هوش مصنوعی: در آن لحظهای که به تو آموزش میدهند، فرزند باید زانو بزند و از این کار نترسد.
هوش مصنوعی: آنها منتظر ماندند تا زخم قهری که به دل داشتند بهبود یابد، اما قهر آنها را ترک نکرد و به همان حال باقی ماند.
هوش مصنوعی: انسان نیکوکار از تنهایی به سوی شهر بیرون آمد و در شهر دید که بین دود و نفت، وضعیت دگرگونی شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: او از اجزای وجود آنها صدای نالهای را میشنید، در حالی که نوحهخوانان ناپدید شده بودند و فقط نوحهای در فضا حس میشد.
هوش مصنوعی: او از استخوانهایشان صدای نالهها را شنید، که جانشان مانند اشکها، ریزش میکند و بیپناه است.
هوش مصنوعی: صالح این سخن را شنید و به غم و اندوه افتاد و شروع به نوحهخوانی کرد و بر نوحهگران دیگر نیز آغاز کرد.
هوش مصنوعی: ای گروهی که در نادرستی زندگی کردید، من به خاطر شما در برابر حقیقت اشک ریختم.
هوش مصنوعی: صبر کن و در برابر ستم آنها شکیبا باش، به آنها نصیحت کن، زیرا مدت زیادی از حضورشان باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر نصیحتهایم از آسیب و رنج رهایی یافتم، همانطور که شیر از عشق و محبت به خویش میتند و از خلوص و صفا متأثر میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستمی که بر من روا داشتید، آنچنان مادرم از سر درد و افسردگی در رگهایم تاثیر گذاشته که مانند شیر اندرونم را خالی کرده است.
هوش مصنوعی: من به حقم میگویم که به تو لطفی میکنم و بر زخمهای تو مرهم میگذارم.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر محبت و پاکی حس کردهام که مانند سماور صاف و زلال شده است و دیگر هیچ یاد و نشانهای از غم و اندوهی که به خاطر شما در ذهنم بود باقی نمانده است.
هوش مصنوعی: نصیحت من دوباره تکرار شده است و مانند سخنان شیرین و دلنشین به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: شیر تازهای که با شکر ترکیب شده و با سخن همچون شهدی شیرین و دلپذیر است.
هوش مصنوعی: سخن شما مانند زهر شده است، زیرا ریشهاش در جایی ناپسند و سمی قرار دارد.
هوش مصنوعی: وقتی که من غمگین میشوم و غم بر من چیره میشود، غم شما هم باعث تأسف من است ای قوم حرون.
هوش مصنوعی: هیچ کس به مرگ کسی ناراحت نمیشود، چرا که زمانی که فردی میمیرد، دیگر چهره و موهای او اهمیتی ندارند و خالی از ارزش میشوند.
هوش مصنوعی: او به خود نگاه کرد و به نوحهگر گفت: نوحهات را کسی نخواهد شنید.
هوش مصنوعی: ای کسی که حقیقت را میخوانی، کج رفتارانه نگو! روش زندگی و خفیـهی چرخش سرنوشت ظالمها را نادیده بگیر.
هوش مصنوعی: او دوباره در چشم و دلش اشک را دید و رحمت بیدلیلی در وجودش تابید.
هوش مصنوعی: باران میبارید و یک قطره که از محبت و بخشش بیپایان دریا دچار حیرت و شگفتی شده بود، در حال چکیدن بود.
هوش مصنوعی: عقلش به او میگفت که این گریه برای چه است، چرا که این افراد همچنان هستند و ممکن است بگریند.
هوش مصنوعی: به چه چیزی میگریی؟ بگو بر اعمال آنها، بر لشکری که از کینه و عداوت بدی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: دلهایشان به تاریکی و زنگار آغشته است و زبانشان زهرآگین و خطرناک مانند مار است.
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعری از احساس و تصاویر خاصی استفاده کرده است. او به عواطف و وضعیت خود اشاره میکند که در آن، هراس و نگرانی وجود دارد. تصویرهایی از یک سگ و فضایی که به خانهای خاص اشاره دارد، به ذهن میآید، که نشاندهنده نوعی درگیری داخلی یا احساس یأس و تنهایی است. در کل، این بیت به بیان حس رنج و نگرانی شاعر از وضعیت خود میپردازد.
هوش مصنوعی: به خاطر دشمنی و تمسخر و افسوس آنها شکرگزار باش، زیرا خداوند سرنوشتشان را رقم زده است.
هوش مصنوعی: آنان دست و پا و چشمانی ناکارآمد و کژ دارند، محبت و صلحشان نیز نابسامان و ناپایدار است و به سادگی به خشم میگرایند.
هوش مصنوعی: برای پیروی از تقلید و اندیشههای عقلانی، بر روی این انسان دانا قدم گذاشتهایم.
هوش مصنوعی: سالخوردگی، به سبب فریب و تظاهر چشمان و گوشهای یکدیگر، بر زندگی سایه افکنده است.
هوش مصنوعی: خداوند بندگانش را از بهشت آورد تا به آنها نشان دهد که عذاب جهنم چیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.