ای به ذات کریم بیهمتا
وی به طبع سلیم بیمانند
وی به نخجیر گاه دهر تو را
شیر گردون کمینه صید کمند
ظل قدرت چو آسمان عالی
قدر ظلت چو آفتاب بلند
در رهت همچو بندگان همه روز
خور به تشریف چاکری خرسند
بر درت همچو چاکران همه شب
مه به عنوان بندگی دربند
افتابا سپهر ایوا نا
ای به عونت سپهر حاجتمند
وی به لطف تو چرخ اطلس بود
از مه و افتاب زیور بند
خلعتی کز تن مبارک خود
وعده کردی به این فقیر نژند
بس که میباید از تن تو شرف
که نیاید ز خلق چشم گزند
ترسم آن دم که لطف فرمائی
از بر من فرشتهها به برند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش یک وجود والا و پرهیزگار اختصاص دارد که به عنوان منبع قدرت و زیبایی شناخته میشود. شاعر با توصیف صفات عالی این ذات کریم، از قدرت و عظمت او سخن میگوید و از بندگی و تسلیم خود در برابر او میگوید. او همچنین به انتظار لطف و عنایت این موجود اشاره میکند و ابراز امیدواری میکند که در لحظات خاص، فرشتگان به او نزدیک شوند و او را از نعمتهای بیشتری بهرهمند سازند. بهطور کلی، شعر نمایانگر عشق و ارادت عمیق شاعر به خداوند و امید به دریافت رحمت اوست.
هوش مصنوعی: تو ای ذات بخشنده و یگانه، و تو ای دارای فطرت پاک و بیبدیل.
هوش مصنوعی: او به شکارگاه زمانه، تو را به عنوان طعمهای ارزشمند نگاه میکند.
هوش مصنوعی: سایه قدرت مانند آسمان وسیع و باعظمت است و مانند خورشید در حالتی بلند و تابناک قرار دارد.
هوش مصنوعی: در راه تو، همچون بندگان، هر روز با کمال احترام و خوشحالی به خدمتگزاری مشغول هستم.
هوش مصنوعی: هر شب مثل خدمتگزاران، در برابر در تو ایستادهام و به خاطر عشق و بندگی، به ستارهها نگاه میکنم.
هوش مصنوعی: ای آفتاب، من در آسمان به یاری تو نیازمندم.
هوش مصنوعی: او به لطف تو به مانند آسمان بزرگ و زیبایی است که با نور ماه و خورشید زینت یافته است.
هوش مصنوعی: لباسی که از تن پاک و مبارک خود به من وعده دادی، ای فقیر غمگین.
هوش مصنوعی: بسیار باید از شخصیت و مقام تو محافظت کرد تا آسیب و چشمزخم از سوی دیگران به تو نرسد.
هوش مصنوعی: میترسم زمانی که تو به من لطف و محبت کنی، فرشتهها مرا از نزد تو دور کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیوه هر چند کابرشم بکند
هرچه آن بیشتر به خویش تند
بر سر باد تند و موج بلند
تا بیک آبخوستشان افکند
نرسد دست من به چرخ بلند
ورنه بگشادمیش بند از بند
قسمتی کرد سخت ناهموار
بیش و کم در میان خلق افکند
این نیابد همی به رنج پلاس
[...]
ای سنایی! ز جسم و جان تا چند؟
برگذر زین دو بینوا در بند
از پیِ چشمزخمِ خوشچشمی
هر دو را خوش بسوز همچو سپند
چه کنی تو ز آب و آتش یاد
[...]
ای بعزم تو فتح را پیوند
پست با همت تو چرخ بلند
خان عادل تویی و از عدلت
هست چون خلد عدن خطبه چند
دین حق را کمالی و مرساد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.