ای گردن بلند قدان در کمند تو
رعنائی آفریده قد بلند تو
بر صرصری سوار وز دل میبرد قرار
طرز گران خرامی رعنا سمند تو
خوش نرخ خندهٔ تو به بازار آرزو
افکنده در مزاد لب نوشخند تو
من چون کنم که طور بد ناپسند من
گردد پسند خاطر مشکل پسند تو
چندم فتاده بینی و گوئی که کیست این
بیمار تو شکسته تو دردمند تو
دردت مباد و باد بر آتش سپندوار
چشم حسود از پی دفع گزند تو
قتلش رواست گر همه صید حرم بود
آن صید کاضطراب کند در کمند تو
باید که به نواخت ز صید گریزپای
آن صید به که دست دهد خود به بند تو
پای گریز محتشم از دور بسته است
عشق دراز سلسلهٔ صید پند تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت شخصی با اندام بلند و ظاهری دلربا است. شاعر از ویژگیهای جذاب این فرد میگوید، از جمله خندهاش که دلهای بسیاری را میرباید. او همچنین به احساسات خود اشاره میکند که در پی این زیبایی دچار درد و ناراحتی شده است. شاعر در نهایت ابراز میکند که عشقش به این شخص همواره در حال افزایش است و او نمیتواند از این جاذبه فرار کند. به طور کلی، شعر به بیان عشق و تحسین نسبت به زیبایی و جذابیت میپردازد.
هوش مصنوعی: ای افرادی که قدتان بلند است، زیبایی دلانگیزی به خاطر قد طولانی شما ایجاد شده است.
هوش مصنوعی: سوار بر باد روانی، دل را از من میربایی و با شیوه زیبا و سنگین خود، همچون اسب خوشقامتت در حرکت هستی.
هوش مصنوعی: لبخند زیبا و دلنشین تو، باعث شده است که آرزوها در بازار محبت و عشق به نمایش گذاشته شوند.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم به لطف و خوشنودی تو برگردم، در حالی که چیزی که برای من ناخوشایند است، مورد پسند و رضایت توست؟
هوش مصنوعی: چندین بار بیمار و زخمخوردهای را میبینی و باز میپرسی که این فرد کیست، در حالی که خودت هم زخمدیده و دردکشیدهای.
هوش مصنوعی: آرزومندم که تو هیچ دردی نداشته باشی و همچنان در برابر حسادت دیگران مثل آتش مقاوم و ایستاده باشی.
هوش مصنوعی: اگر تمام شکارهای حرم هم در خطر باشند، اما آن صیدی که باعث اضطراب و بلوا در دام تو میشود، قتلش جایز است.
هوش مصنوعی: باید که با لحن دلنشین، از شکار فراری دوری کنی؛ زیرا آن شکار بهتر است که خود را تسلیم تو کند تا اینکه تو به زور او را به دام بیندازی.
هوش مصنوعی: عشق همچون یک زنجیر طولانی، پای فرار محتشم را محکم کرده است و او نمیتواند از این دوری رهایی یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو
جایی که آن کمند شود پای بند تو
آموخت چشمهای مرا گریه های تلخ
در دیده خنده های لب نوشخند تو
شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف
[...]
تا فاش گشت ذکر دهان چو قند تو
رغبت نمیکند به شکر دردمند تو
محتاج قید نیست، که زندانیان عشق
بیرون نمیروند به جور از کمند تو
کشتند در کنار چمن سروها بسی
[...]
صیدی که لعب عشق فکندش به بند تو
ضبط تو دید و جست برون از کمند تو
ای پای تا به سر چونی قند دلپسند
افغان که طعمهٔ مگسانست قند تو
دست مرا که ساختهای زیر دست غیر
[...]
با آنکه آزموده ترا دردمند تو
هر دم فریب میخورد از زهرخند تو
باشد هم از فریب محبت که افکند
خود را به دست و پای اسیران، کمند تو
از بس که میکشند ز هر سو کمند شوق
[...]
صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو
فریاد از تطاول مشکین کمند تو
شد رشک طور از آمدنت کوی عاشقان
بنشین، که باد خردهٔ جان ها سپند تو
مشکل شده ست کار دل از عشق و خوش دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.