دو دل ربا که بلای دلند و آفت دین
دلم به غمزه آن رفت و دین به عشوهٔ این
یکی ز غایت عرفان گلیست پردهگشا
یکی ز عین حیا غنچه است پردهنشین
یکی به کام حریفان نموده خنده ز لب
یکی به عارض تابنده همچو در ثمین
یکی به عارض تابنده رشک ماه فلک
یکی به قامت رعنا بلای روی زمین
یکی ز طره سرچین نموده مشگ ختا
یکی ز عقده گیسو گشوده ناقه چین
یکی به قصد من از ابروان کشیده کمان
یکی چو چشم خود از گوشهها گشوده کمین
ز دست هر دو دل محتشم شکاف شکاف
گهی به تیغ عداب و گهی به خنجر کین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ دو دلرباست که با زیباییهای خود دلها را میربایند و به دین آفت میزنند. شاعر احساس میکند که دلش به یکی از آنها میرسد و ایمانش به دیگری. یکی از این دو دلبری با زیباییهای عرفانی خود خالق جذابیت و دلربایی است و دیگری با شرم و حیا خود به دلها نفوذ میکند. هرکدام جلوههای خاصی دارند و شاعر میبیند که چطور زیبایی آنها به زشتترین دردها و محبتها در دلهای مردم تبدیل میشود. این دو دلبر به نوعی قدرتی مشابه شمشیر و خنجر دارند که میتواند دل را به درد آورد یا آرامش بخشد. در نهایت، شاعر با عدم توانایی در مقاومت در برابر جذابیت این دو، دچار سردرگمی و عذاب میشود.
هوش مصنوعی: دو نفر هستند که قلبها را میربایند و باعث آسیب به دین هستند. دل من به خاطر یکی از آنها با یک نگاه غمگین شده و دین من به خاطر دیگری با چشمانی فریبنده تحت تأثیر قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در اینجا یک فرد به واسطه درک عمیق خود از عرفان مانند گلی است که پردههای راز و حقیقت را میگشاید، در حالی که دیگری به خاطر حیا و شرم خود مانند غنچهای است که در پس پرده آرام گرفته و در انتظار نمایش خود به جهان است.
هوش مصنوعی: یک نفر با لبخندی که بر لب دارد به خوشحالی حریفان کمک میکند و دیگری به مانند گوهری درخشان بر چهرهاش میتابد.
هوش مصنوعی: یکی به زیبایی چهرهاش که ماه را به حسادت وامیدارد، و دیگری به قامت باریک و دلربایش که زینت زمین شده است.
هوش مصنوعی: یکی از دختران، موهای زیبایش را مانند پردهای تیره و خوشبو درست کرده است و دیگری با باز کردن گیسوی خود، شکوه و زیبایی را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: یکی با ابروهایش مانند کمان تیراندازی میکند و دیگری چشمانش را به گوشهها میگشاید و مراقب است.
هوش مصنوعی: از دست هر دو دل، حالتی پر از درد و رنج دارم؛ گاهی در اثر عذاب و گاهی به خاطر کینهای که در دل دارم، زخمهای عمیق و شدید بر من وارد میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترنج بیدار اندر شده به خواب گران
گل غنوده برانگیخته سر از بالین
هرآن که خاتم مدح تو کرد در انگشت
سر از دریچه زرین برون کند چو نگین
بخار دریا بر اورمزد و فروردین
همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر
ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
بمشکرنگ لباس اندرون شدست هوا
[...]
همی کند به گل سرخ بر بنفشه کمین
همی ستاند سنبل ولایت نسرین
بنفشه و گل ونسرین و سنبل اندر باغ
به صلح باید بودن چو دوستان، نه بکین
میان ایشان جنگی بزرگ خواهد خاست
[...]
بشکل غالیه دانیست لاله ، یاقوتین
نشان غالیه اندر میان غالیه دان
بتی بمهر چو لیلی بچهر چون شیرین
بوصل او دل من شاد و عیش من شیرین
مثل زنند بشیرین لبش و لیکن هست
حدیث کردن شیرین او به از شیرین
اگر بچین بنگارند نقش چهره او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.