ز خاک کوی تو گریان سفر گزیدم و رفتم
ز گریه رخت به غرقاب خون کشیدم ورفتم
قدم به زمین ریخت از دو شیشهٔ دیده
گلاب آن گل حسرت که از تو چیدم و رفتم
ز نخل تفرقه خیزت که داد بر به رقیبان
علاقه دل و پیوند جان بردم و رفتم
چو غیر چید گل وصلت از مساهله من
چو خار در جگر خویشتن خلیدم و رفتم
درون پرده صبرم ز حد چو رفت تحمل
ز پاس دامن آن پرده بر دریدم و رفتم
رخ امید به عهدت ز عاقبت نگریها
سیه در آینهٔ بخت خویش دیدم و رفتم
به پند دیدهٔ صحبت پسند کار نکردم
نصیحت دل عزلت گزین شنیدم و رفتم
مرا لقب کن ازین پس سگ رمیده ز آهو
کز آهوئی چو تو با صد هوس رمیدم و رفتم
شکیب را چو نیامد ز پس نوید امیدی
به شرح محتشم پیش بین رسیدم و رفتم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساسات عمیق خود ناشی از جدایی و عشق ناچیز سخن میگوید. او به تلخی یاد میکند که چگونه از خاک کوی محبوب خود دور شده و در حین گریه، خاطرات خود را به یاد میآورد. غم و حسرت او در این جدایی به حدی است که حتی تحملش سرآمده و مجبور به ترک آنچه برایش عزیز بود، شده است. او خود را مثل سگی رها و رمیده از آهو توصیف میکند و در نهایت به ناامیدی و غم خود اعتراف میکند که هیچ امیدی برای بازگشت یا وصال نمیبیند. شعر در واقع تجلی احساسات عمیق عاشقانه و درد جدایی است.
هوش مصنوعی: از خاک دیارت با اشک و اندوه وداع کردم و به سفر رفتم؛ در حالی که از ناراحتی و گریه، دل و جانم به شدت آزرده و غمگین بود.
هوش مصنوعی: از چشمانم اشک مانند گلاب بر زمین افتاد، به خاطر آن گل حسرت که من از وجود تو برداشتم و سپس دور شدم.
هوش مصنوعی: از نخل جدایی تو، به رقبا محبت و علاقهای پیدا کردم و جانم را از تو گرفتم و رفتم.
هوش مصنوعی: وقتی که به خاطر دیگران از خوشبختی و وصل تو دست کشیدم، احساس کردم مانند خاری در دل خودم جا گرفتهام و با ناراحتی و غم از آنجا رفتم.
هوش مصنوعی: وقتی صبرم به پایان رسید و نتوانستم بیشتر تحمل کنم، از پشت پردهای که مانع بود، دامن آن را کنار زدم و بیرون رفتم.
هوش مصنوعی: به چهرهٔ امید به وعدهات نگاه کردم، اما در آینهٔ سرنوشت خودم سیاهی و ناکامی را دیدم و از آنجا دور شدم.
هوش مصنوعی: من به نصیحت دیگری توجه نکردم و به جای آرامش دل و تنهایی، به گفتگو و صحبت پرداختم و با آنکه توصیهها را شنیدم، از آن راه دور شدم.
هوش مصنوعی: از این پس مرا به نام سگی سرگردان و ترسیده از آهو خطاب کن، چرا که من از آهوئی مثل تو با هزاران آرزو فرار کردم و دور شدم.
هوش مصنوعی: وقتی صبر و شکیبایی به من نیامد و خبری از امید در جلو نبود، به دنبال توضیحی از محتشم رفتم و راهی شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.