لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
محتشم کاشانی

چون من به در هجر ز بیداد تو رفتم

چندان نگهم داشت که از یاد تو رفتم

چون فاختهٔ سنگ ستم خورده ازین باغ

دل در گرو جلوهٔ شمشاد تو رفتم

بشتاب ز دنبال که با زخم غریبی

از صید گه غمزهٔ صیاد تو رفتم

برکس مکن اطلاق هلاکم که ز دنیا

از سعی اجل هم نه به امداد تو رفتم

پوشیده کفن سوی مکافات گه حشر

تا زین ستم آباد به بیداد تو رفتم

خسرو ز جهان می‌شد و آهسته به شیرین

می‌گفت که من در سر فرهاد تو رفتم

نالان به درش محتشم از بس که نشستی

من منفعل از ناله و فریاد تو رفتم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رفیق اصفهانی

یادم کن از آن کو چو ز بیداد تو رفتم

تا غیر نگوید که من از یاد تو رفتم

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه