فضای کلبهٔ فقر آن قدر صفا دارد
که پادشاه جهان رشگ بر گدا دارد
بخشت زیر سر و خواب امن و کنج حضور
کسی که ساخت سر سروری کجا دارد
دلی که جا به دلی کرد احتیاج کجا
به کاخ دلکش و ایوان دلگشا دارد
ندای ترک تکبر صفیر آن مرغ است
که جا بگوشهٔ ایوان کبریا دارد
وجود ما به امید نوازش تو بس است
که احتیاج به یک ذره کیمیا دارد
شکفته قاصدی از ره رسید ای محرم
برو ببین چه خبر از نگار ما دارد
اگر حبیب توئی مشکلی ندارد عشق
اگر طبیب توئی درد هم دوا دارد
چو کشتیم بدو عالم ز من مجو بحلی
که کشتهٔ تو ازین بیش خونبها دارد
بسوز محتشم از آفتاب نقد و بساز
که روز هجر شب وصل در قفا دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به زیبایی و صفای کلبه فقر اشاره میکند و بیان میکند که حتی پادشاهان نیز به سادگی و آرامش زندگی گدایان حسرت میبرند. او میگوید که محبت و صفا در دلها بیشتر از ثروت و کاخهای مجلل اهمیت دارد. شکوه عشق و نیاز به محبت از خداوند را به تصویر میکشد و اعتقاد دارد که عشق واقعی مشکلات را حل میکند. در نهایت، شاعر از عشق و وصل یاد کرده و بر این نکته تأکید میکند که در روزهای سخت، امید به وصال و محبت حتی در سختیها نیز میتواند ما را آرام کند.
هوش مصنوعی: فضای ساده و آرامشبخش کلبهٔ فقر به قدری زیبا و دلنشین است که حتی پادشاهان بزرگ دنیا نیز به آن حس حسادت میورزند.
هوش مصنوعی: بخشایش را در سایه و آرامش وجود کسی جستجو کن که مقام سروری را به دست آورده و در کجای این دنیا قرار دارد.
هوش مصنوعی: دل کسی که به دل دیگری راه پیدا کرده، نیازی به کاخها و مکانهای زیبا ندارد.
هوش مصنوعی: فریاد رهایی از خودپسندی شبیه صدای پرندهای است که در گوشهٔ عرش الهی جا و مقام دارد.
هوش مصنوعی: وجود ما به محبت و توجه تو نیاز دارد و برای کامل شدن، تنها به کمی از زیبایی و جادو احتیاج داریم.
هوش مصنوعی: یک پیامآور شکفته و شاداب آمده است، ای کسی که به رازها آگاه هستی، برو ببین که چه خبر از معشوق ما آورده است.
هوش مصنوعی: اگر تو محبوب من هستی، هیچ مشکلی وجود ندارد. اگر تو پزشک من هستی، پس درد هم درمان دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که ما در این دنیا زندگی میکنیم، دنبال نیکی و خوبی باشیم. به هیچ وجه تصور نکن که من میتوانم از تو چیزی بگیرم که دیگران به خاطر تو به من بدهند. چون ارزش وجود تو و تاثیر تو بر زندگیام بسیار بیشتر از هر چیزی است که من میتوانم بگویم یا از تو بخواهم.
هوش مصنوعی: محتشم، از آفتاب زندگی در حال حاضر دلگیر و غمگین مباش و خود را آماده کن، زیرا روز جدایی در پی شب وصال خواهد آمد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مها به دل نظری کن که دل تو را دارد
به روز و شب به مراعاتت اقتضا دارد
ز شادی و ز فرح در جهان نمیگنجد
دلی که چون تو دلارام خوش لقا دارد
ز آفتاب تو آن را که پشت گرم شود
[...]
خدایگان جهان رکن دین عمیدالملک
توئی که چرخ به جاه تو التجا دارد
قضا به هرچه اشارت کنی مطیع شود
قدر به هرچه رضا باشدت رضا دارد
کسیکه پرتو رای تو در ضمیر آرد
[...]
بساط زرکش شاهی چه نقش ما دارد
تن برهنه ما نقش بوریا دارد
بکش ز نطع امل پاکزین عمل عیسی
ز گرد بالش خورشید متکا دارد
به دست راحت اقبال دهر غره مشو
[...]
دل شکسته ما گنجی از وفا دارد
بخر شکسته ما را که سودها دارد
مکن کناره ز عاشق اگرچه درویش است
که پرتو نظرش فیض کیمیا دارد
جفا و خشم تو ما را وفا و مهر افزود
[...]
زهی جمال و ملاحت که یار ما دارد
هزار عشوه و ناز و کرشمه ها دارد
بنور طلعت خوبش چه دل که حیرانست
بدام زلف چه جانها که مبتلا دارد
جمال بیحد و مهر و وفای بی غایت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.