زهی ز تو دل ناوک سزای من مجروح
دلت مباد به تیر دعای من مجروح
عجب مدان که به تیر دعا شود دل سنگ
ز شست خاطر ناوک گشای من مجروح
شکست شیشهٔ دل در کفش که میخواهد
به شیشه ریزه آزار پای من مجروح
ز خاک تربت من گل دمید و هست هنوز
ز خار گلی داغهای من مجروح
جراحت دل ریشم ازین قیاس کنید
که هست صد دل بیغم برای من مجروح
دلم ز سوزن الماس درد خون شد و گشت
درون هم از دل الماس سای من مجروح
شد از دم تو مسیحا نفس دل مرده
دواپذیر و دل بیدوای من مجروح
خدنگ هجر تو زود از کمان حادثه جست
ز ما سوا نشد و ماسوای من مجروح
نماند محتشم از دوستان دلی که نشد
ز سوز گریه بر هایهای من مجروح
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.