ملک اگر جسم و عدل جان باشد
ملک و عدل خدایگان باشد
شهسواری که نعل شبرنگش
افسر شاه خاوران باشد
سرفرازی که گرد نعلینش
زینت افسر سران باشد
آن که از صدمت عدالت او
دزد چاوش کاروان باشد
وانکه از هیبت سیاست او
گرگ یاغی سگ شبان باشد
ای فلک رتبهٔ کابلق حکمت
همه جا مطلقالعنان باشد
فارس دولت تو را دوران
همه یک ران به زیر ران باشد
نرسد سه فتنه را خللی
گر نه تیغ تو در میان باشد
روز هیجا همای تیر تو را
طعمه از مغز استخوان باشد
در زمانی که از هجوم سپاه
رستخیز از دو حد عیان باشد
بر هوا گرد تیره از چپ راست
آتش فتنه را دخان باشد
در زمینی که از غبار مصاف
چهرهٔ آسمان نهان باشد
گه ز دست یلان تیرانداز
لرزه در پیکر کمان باشد
گه ز سهم خدنگ طایر روح
مرغ گم کرده آشیان باشد
در کمان تیر جان شکار بود
در کمین مرگ ناگهان باشد
عکس پیکان ناوک پران
ماهی چشمه سنان باشد
هرکجا چاشنی چشاند گرز
مرد را مغز در دهان باشد
هرکه را شربتی دهد شمشیر
سیر از شربت روان باشد
هرچه در خاطر اجل گذرد
تیغ را بر سر زبان باشد
چو عنان فرس به جنبانی
رعشه در جسم انس و جان باشد
اولین حمله تو را در پی
فتنهٔ آخرالزمان باشد
ملکالموت هم فتد به گمان
کز قتالت نه در امان باشد
خویش را زان میان کشد به کران
جان خود را نگاهبان باشد
رمحت آن گاه قبض روح کند
تیغت آن وقت جانستان باشد
هم شتاب تو یک زمان در حرب
فتح را عمر جاودان باشد
هم درنگ تو یک نفس در جنگ
مهلت صد هزار جان باشد
رایت آن عقدهای که بگشاید
گره ابروی کمان باشد
سهمت آن شعلهای که بنشاند
علم اژدها نشان باشد
گرنه وصف حدید تیغ توام
سبب حدت لسان باشد
این معانی که نکتههای بدیع
تنگ در قالب بیان باشد
ای بسان قضا قدر فرمان
خود به فرما روا چهسان باشد
که حجر رونق گوهر شکند
لؤلؤ ارزان خزف گران باشد
خاک را قیمت عبیر بود
کاه را نرخ زعفران باشد
لقب بوریا بود زربفت
نام کرباس پرنیان باشد
بلبل اندر قفس بود محبوس
زاغ در باغ و بوستان باشد
من چنان شمع معنی افروزم
کانوری مستنیر از آن باشد
دیگران را به مجلس انور
سایهٔوش با تو اقتران باشد
روی خصم از شکست من تا کی
رشگ گلنار و ارغوان باشد
استخوان ریزههای من تا چند
غرقه در خون چه ناردان باشد
محتشم رخش شکوه گرم مران
کاتش آتش دخان دخان باشد
خود چه نسبت تو را به خصم زبون
گر ز سر تا قدم زبان باشد
توئی اکنون خروس عرش سخن
چه گزندت ز ماکیان باشد
کی به طبع بلند آید راست
که آسمان همچو ریسمان باشد
اینک الماس نظم بسمالله
هر که را میل امتحان باشد
گر به سوی عرایس سخنت
نظر شاه نکتهدان باشد
یابی آن منزلت که خاک رهت
سرمهٔ چشم همگنان باشد
داورا تا به کی ز زاری دل
بی دلی زار و ناتوان باشد
کرده قالب تهی ز غصه چه نی
همه دم همدم فغان باشد
مانده در جلدش استخوانی چند
تنگ دل چون خلال دان باشد
ملک جانش بخر به نیم نظر
عهده بر من گرت زیان باشد
تا ز آمد شد خزان و بهار
باغ گه پیر و گه جوان باشد
شاه را ریاض دولت تو
بینشان از پی خزان باشد
باد باطل به تو گمان زوال
تا یقین مبطل گمان باشد
باد بخت جوان و رایت پیر
تا ز پیر و جوان نشان باشد
تا کران هست ملک هستی را
هستیت ملک بیکران باشد
زیر فرمانت آسمان و زمین
تا زمین زیر آسمان باشد
کمر خدمت تو بندد چرخ
تا بر افلاک کهکشان باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهصفات و ویژگیهای یک پادشاه عادل و مقتدر است. شاعر به توصیف عدالت و قدرت فرمانروایی میپردازد و به نقش موثر آن در برقراری امنیت و آرامش در جامعه اشاره میکند. او توجیه میکند که پادشاهی که بر اساس عدالت عمل کند، میتواند دشمنان را رام کرده و موجب امنیت و رفاه مردم شود. شاعر همچنین از بلایای جنگ و فتنهها میگوید و تأکید دارد که در این شرایط، رهبری عادل میتواند مانع از ظهور هرگونه آشوب و فتنه گردد. در نهایت، او به قدرت و بزرگی پادشاهی اشاره میکند که بر آسمان و زمین حکومت میکند و خدمت به مردم را بر عهده دارد.
هوش مصنوعی: اگر ملک دارای جسم باشد و عدالت در آن روحی باشد، در این صورت آن ملک و عدالت، به معنای واقعی کلمه خدایی و بزرگ هستند.
هوش مصنوعی: یک سوارکار بزرگ که نعل اسبش زینت و نشانهی پادشاه سرزمینهای شرقی باشد.
هوش مصنوعی: کسی که با عظمت و احترام زندگی میکند، تاج سر افراد بزرگ را رفیعتر میکند و همچنین نشانهای از بزرگی او در گرد نعلینش وجود دارد.
هوش مصنوعی: آن کسی که به خاطر صدمهای که به او زدهای، کاری میکند که شایستهاش نیست، مثل دزدی است که از کاروان چادر را دزدیده و خود را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر قدرت و اقتدار سیاست او حتی گرگ یاغی هم مانند سگ نگهبان، مطیع و آرام میشود.
هوش مصنوعی: ای آسمان، مقام و جایگاه حکمت در هر جا بینظیر و بیهمتا است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در دوران خوشبختی و قدرت تو، همه چیز به نفع توست و همه به نوعی در خدمتت هستند.
هوش مصنوعی: اگر تیغ تو در میان باشد، سه فتنه هرگز به تو آسیب نخواهد رساند.
هوش مصنوعی: در روزی که تیر تو به هدف مینشیند، طعمهای از دل و جانت خواهد بود.
هوش مصنوعی: در زمانی که نبرد شدید و روز قیامت به وضوح آشکار شود.
هوش مصنوعی: در آسمان، ابرهای تیرهای به دور از چپ و راست جمع شدهاند و آتش فتنه را به صورت دود نشان میدهند.
هوش مصنوعی: در زمینی که غبار جنگ چهرهٔ آسمان را پنهان کرده باشد،
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، ضربههای دقیق و قوی تیراندازان ماهر میتواند به حدی باشد که حتی کمان را نیز به لرزه درآورد.
هوش مصنوعی: گاهی اوقات پرنده روح انسان به خاطر تقدیر و شرایط زندگی خود، مانند پرندهای که آشیانش را گم کرده، سرگردان و بیهدف میشود.
هوش مصنوعی: در کمان، تیر آمادهی پرتاب است و جان انسان مانند شکار در کمین مرگ به انتظار لحظهای ناگهانی قرار دارد.
هوش مصنوعی: تصویری از پیکانی که به سمت هدف پرتاب میشود، شبیه به حرکتی است که قهرمانانه و با دقت انجام میگیرد. این تصفیه، میتواند نمادی از تلاش و ارادهای باشد که در پی دستیابی به چیزی ارزشمند است.
هوش مصنوعی: هر کجا که مردی با قدرت و جسارت وارد عمل شود، نشان از توانایی و هوش اوست، حتی اگر در شرایط سختی قرار گیرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به او نوشیدنی خوبی بدهند، از آن میتواند به خوبی استفاده کند و در نتیجه به زندگیش رونق میبخشد.
هوش مصنوعی: هر چیزی که در ذهن مرگ بگذرد، مانند شمشیری بر زبان آماده است.
هوش مصنوعی: زمانی که افسار اسب را به حرکت درآوری، لرزشی در بدن انسان و روح او ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: بهترین حملهی تو میتواند نشانهای از وقوع یک آشوب بزرگ در آینده باشد.
هوش مصنوعی: فرشته مرگ هم به خیال میافتد که از کشتن کسی در امان نخواهد بود و ممکن است خودش در خطر قرار بگیرد.
هوش مصنوعی: انسان باید در مواقع سختی و خطر، خود را از جمع دور کند و در عین حال از جان خود به خوبی محافظت نماید.
هوش مصنوعی: زمانی که شمشیر تو به جان کسی نزدیک شود، در واقع آن لحظه روح او را میگیرد.
هوش مصنوعی: اگر شتاب تو در جنگ به پیروزی برسد، عمر جاودانه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: حتی یک لحظه از تأخیر تو در میدان نبرد میتواند به اندازهی صد هزار جان به انسانها فرصت دهد.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آن نشانه یا علامت خاصی که میتواند مشکلات را حل کند و گرهها را باز کند، شبیه به شکل قوس ابروی یک کمان است. به عبارت دیگر، زیبایی یا ویژگیای وجود دارد که میتواند به رفع مشکلات و گرفتاریها کمک کند.
هوش مصنوعی: سهم تو همان نور و روشنی است که میتواند نشانهای از قدرت و علم باشد، مثل شعلهای که در دل اژدها میدرخشد.
هوش مصنوعی: اگر تو توصیف سلاح آهنین خود را بگویی، تندی زبان من نیز ناشی از همان توصیف خواهد بود.
هوش مصنوعی: این مفاهیم و معانی که به شکل تازه و جالبی در کلام بیان شدهاند.
هوش مصنوعی: ای مانند سرنوشت، قدرت و ارادهات را به من عطا کن، چگونه میتوانم به این امر عمل کنم؟
هوش مصنوعی: اگر سنگی با زیبایی و ارزش سنگهای قیمتی بشکند، مروارید ارزانتر از ظرفهای سفالی با کیفیت بالا خواهد بود.
هوش مصنوعی: خاک ارزش بوی خوش را دارد و کاه نیز میتواند به قیمت زعفران باشد.
هوش مصنوعی: لقب بوریا به نوعی پارچه خاص اشاره دارد و زربفت نام نوعی پارچه فاخر و گرانبهاست که به پرنیان معروف است. این جمله به تفاوت و ویژگیهای این دو نوع پارچه اشاره میکند.
هوش مصنوعی: بلبل در قفس به سر میبرد و زندانی است، در حالی که زاغ در باغ و فضای سبز آزادانه میگردد.
هوش مصنوعی: من به گونهای روشنایی میبخشم که دیگران نیز از نور من بهرهمند شوند.
هوش مصنوعی: در جمعی که تو در آن هستی، دیگران نیز در کنار تو هستند و از نور وجودت بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: تا کی باید دشمنان من به خاطر شکست من حسادت کنند و از زیبایی گلهای انار و ارغوان لذت ببرند؟
هوش مصنوعی: من از درد و رنجی که کشیدهام، تا کی باید در خون خود غوطهور باشم و کسی نودانم؟
هوش مصنوعی: محتشم، خشم و شکوه تو را نران، زیرا این آتش همچون دود خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو چه نسبتی با دشمن سستعنصری داری وقتی که از سر تا پای تو زبان وجود دارد؟
هوش مصنوعی: شما اکنون مانند خروس در آسمان سخن میگویید و از چالشهای موجود در میان ماکاها و پرندگان کوچکتر در امان هستید.
هوش مصنوعی: کیست که با روح بلند و آزاد پا به میدان میگذارد وقتی که آسمان به اندازهی رشتهای نازک و بیپایه است؟
هوش مصنوعی: الان الماس و جواهر نظم بسمالله است برای کسانی که میخواهند امتحان کنند.
هوش مصنوعی: اگر سخن تو به سمت زیباییها و جذابیتها باشد و شاه با دانایی به آن توجه کند.
هوش مصنوعی: به جایی خواهی رسید که حتی خاک پای تو برای دیگران مانند سرمهٔ چشمشان ارزشمند خواهد بود.
هوش مصنوعی: ای داور! تا کی باید به خاطر نالهها و زاریهای دل دردمند، بیکسی و ناتوانی ادامه داد؟
هوش مصنوعی: با اندوه فراوان، فردی که دچار غم شده، حالتی بیجان و بینفس پیدا کرده است. در هر لحظه، صدای ناله و فریاد او به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: در دل تنگ و بستهاش چند استخوان مانده است که مانند خلالی به هم فشردهاند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی جان خود را حفظ کنی، با یک نگاه مختصر و سریع این کار را انجام بده؛ چون اگر بخواهی بیشتر فکر کنی، ممکن است به ضررت تمام شود.
هوش مصنوعی: در هر فصل، بهار و پاییز میآیند و باغ همیشه حال و هوای متفاوتی دارد؛ گاهی شاداب و جوان، و گاهی پژمرده و کهنه.
هوش مصنوعی: سلطنت شاه، بیتردید، تحت تأثیر حیات و رونق توست و در غیاب تو در سایهی مشکلات و ناامیدیها قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: بادهای بیاساس و ناامیدکننده تو را به زوال و نابودی امید میدهند، تا زمانی که شک و تردید شکسته شود و حقیقت روشن گردد.
هوش مصنوعی: زمانی که جوانی با خوشبختی و امید در زندگیاش همراه است، و در عین حال تجربه و آگاهی افراد پیر را در نظر بگیرد، نشانهای از چرخه زندگی و تداوم آن بین نسلها به وجود میآید.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا و هستی وجود دارد، شما نیز دارای هستی و مقام ویژهای خواهید بود که هیچ حد و مرزی ندارد.
هوش مصنوعی: نظام و حکمرانی تو بر همه چیز حکمفرماست تا زمانی که زمین زیر آسمان وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: چرخ روزگار به خاطر خدمت شما به حرکت در میآید تا به عرش آسمانها برسد و درخشش کهکشانها را به ارمغان آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مجلس شاه را چنان باشد
که بدن را لطیف جان باشد
هر چه گویی گر آنچنان باشد
صفت عشق غیر از آن باشد
رنگ عاشق چو زعفران باشد
هرکه عاشق بود چنان باشد
روی فارغدلان به رنگ بود
رنگ غافل چو ارغوان باشد
قاصد عشق او ز ره چو رسید
[...]
دلبرم تا ز من نهان باشد
جوی خون بر رخم روان باشد
ور نهان باشد او زمن چه عجب
کوچوجانست و جان نهان باشد
یار بی خوی خوش نکو ناید
[...]
غم چو می راحتِ روان باشد
چون رضای تو در میان باشد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.