لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
غروی اصفهانی

ای حریمت کعبۀ توحید را رکن یمان

آستانت مستجار است و درت دار الامان

پیش کرسی جلالت عرش کمتر پایه ای

بیت معمور جمالت قبلۀ هفت آسمان

چرخ اعظم همچو گوئی در خم چو کان تست

خرگهت را کهکشان آسمان یک ریسمان

شاهبازان فضای قدس را عنقاء قاف

یکه تازان محیط معرفت را قهرمان

شاهد زیبای بزم جمع جمع و شمع جمع

درۀ بیضای وحدت ناظم عقد جُمان

هیکل جود و فتوت را توئی انسان عین

خانۀ وحی و نبوت را چراغ دودمان

چیست با فرمان تو کلک قضا، لوح قدر

هر دو در دیوان تو خدمتگزار و ترجمان

فیض سبحانی و آن لاهوت ربانی قرین

امر گاف و نون و آن عزم همایون توامان

مادر گیتی طفیل طفل مطبخ خانه ات

خوان احسان ترا آباء علوی میهمان

در گلستان حقائق شاخۀ طوبی توئی

در چمن زار معارف قدّ سرو تو چمان

ای بطلعت صورتی بیرون ز مرآت خیال

وی برفعت سرّ معنائی که ناید در گمان

قاب قوسین دو ابروی تو ای رفرفسوار

عالمی را می زند بر هم به آن تیر و کمان

شاه اقلیم ولایت مالک کون و مکان

خسرو ملک هدایت صاحب عصر و زمان

قطب اقطاب طریقت یا مدار معرفت

حامل سرّ حقیقت یا محلّ ایتمان

ای کفیل دین و آئین حافظ شرع مبین

کس ندارد جز تو میثاق الهی را ضمان

حجت حق بر جهان و بهجت کون و مکان

گلشن دین از تو خرم روح ایمان شادمان

مردم چشم دو گیتی روشن از دیدار تست

همتی ای روشنائی بخش چشم مردمان

بار بستند از این دنیای دون جهانهای پاک

یک جهان جانی برای یک جهانی جان بمان

ای خداوند حرم ای محرم اسرار غیب

تابکی باشد حرم در دست این نامحرمان

باز شد بیت الصمد بیت الصنم یا للأسف

کاسر اصنام کو؟ شاها توئی دست همان

خانه های قدس حق را پای پیلان محو کرد

خاندان نجد را ایزد کند بی خانمان

خانه هائی را که برتر بود از سبع شداد

خانه هائی را که بودی رشک جنات ثمان

خسروا صبر و تحمل پیشه کردن تا بکی

تیشه بی اندیشه زن بر ریشۀ این ظالمان

پادشاها در کجا بودی زمین کربلا

کان شه مظلوم بی‌یاور به چنگ طاغیان

گرچه در معنی جوابش را همی‌گفتی به جان

لیک در صورت نبودی یاور او در عیان

 
 
 
رودکی

خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان

لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان

عنصری

چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان

بیروان تن پیکری پاکیزه چون بی‌تنْ روان

گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش

ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان

از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ابوسعید ابوالخیر

بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان

تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان

تا که می‌جستم ندیدم تا بدیدم گم شدم

گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان

در خیال من نیامد در یقینم هم نبود

[...]

فرخی سیستانی

سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان

بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان

بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی

پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان

ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
عسجدی

خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند

پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان

تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها

تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه