چه ریزد شعله غم جای می در جام من
ساقی آتش مزاج از بخت بد فرجام من
گل مچین ای بوالهوس از گلشن آغاز عشق
پند گیر ای ساده دل از آتش انجام من
خون دل با خاکم آمیزند تا بشناسد ار
بگذرد روزی بخاکم یار خون آشام من
بوالهوس در بزم عشرت با تو کی داند که شب
بر چه سان آید غم عشق از در و از بام من
ایکه در جامم بجای باده آتش ریختی
دور بادت صبح عیش از تیرگی شام من
یک سر مو از تو سر تا پایم آسایش ندید
گرچه موئی نیست بی مهر تو بر اندام من
دل چو بستم در تو دانستم که این صباغ عشق
خام بست از روز اول رنگ کار خام من
عنکبوت بختم آخر هرزه تاری می تند
تو به رخ خورشید حسنی نائی اندر دام من
راه اقلیم قبول خاطرت طی کردمی
سیر اگر چون مهر و مه بودی نصیب کام من
گفتی اشراق از غمش خواهم صبوری پیشه کرد
آری آری بر امید جان بی آرام من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لب زخون ترکرده ام تلخ ست می در کام من
کو حریفی تا کند خون جگر در جام من
وعده وصلم به فردا داد اینم بس که یار
این قدر داند که صبح از پی ندارد شام من
صبح کو در خانه بنشین، مهر گودیگر متاب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.