گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
اوحدالدین کرمانی

کار ارچه به من نیست ولی بی من نیست

فاعل جان است و فعل جان بی تن نیست

در ظلمت تن چراغ باید جان را

عقل ارچه چراغ است و به خود روشن نیست

کمال‌الدین اسماعیل

در روی زمین هیچ کست دشمن نیست

کش منّت شمشیر تو بر گردن نیست

چون ساغر می جان بدهد از سر دست

خصم تو که چون کوزه سرش از تن نیست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال‌الدین اسماعیل
مجد همگر

در بزم شهان چو آب من روشن نیست

جز بر سر خاک تیره ام مسکن نیست

آن شد که نبد رخصت بیرون شدنم

اکنونم اجازه درون رفتن نیست

فصیحی هروی

کوته خردی که شرمسار از من نیست

طعن سخنم زند که پر روشن نیست

ادراک ابوجهل چو ناقص باشد

نقصان کلام حضرت ذوالمن نیست

فرخی یزدی

باغی که در آن آب و هوا روشن نیست

هرگز گل یکرنگ در آن گلشن نیست

هر دوست که راست گوی و یکرو نبود

در عالم دوستی کم از دشمن نیست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه