در روی زمین هیچ کست دشمن نیست
کش منّت شمشیر تو بر گردن نیست
چون ساغر می جان بدهد از سر دست
خصم تو که چون کوزه سرش از تن نیست
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
در روی زمین هیچ کست دشمن نیست
کش منّت شمشیر تو بر گردن نیست
چون ساغر می جان بدهد از سر دست
خصم تو که چون کوزه سرش از تن نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر بیان میکند که در جهان هیچ کسی دشمن نیست و ترسی از شیوههای انتقامی وجود ندارد. او به سرنوشت انسانها و ظرافت وجود اشاره میکند و تأکید میکند که دشمنی واقعی وجود ندارد، چرا که همه ما در ذات خود با یکدیگر مشترک هستیم.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچکس به عنوان دشمن وجود ندارد، زیرا اینکه من تحت تأثیر و فشار شمشیر تو هستم، مرا وادار به این احساس کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که چشمهٔ جان، با نوشیدنیاش به تو برسد، دیگر ترس و نگرانی از دشمنان وجود نخواهد داشت، چرا که همانند کوزهای است که سرش از بدنهاش جدا شده و هیچ قدرتی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در بأس چو طاهر علی آهن نیست
بی منت طاهر علی گردن نیست
جز منت طاهر علی بر من نیست
والله که چو طاهر علی یک تن نیست
کار ارچه به من نیست ولی بی من نیست
فاعل جان است و فعل جان بی تن نیست
در ظلمت تن چراغ باید جان را
عقل ارچه چراغ است و به خود روشن نیست
امشب که فراق را گذر بر من نیست
جز دست و یم قلادۀ گردن نیست
ای صبح ز بهر دل من دم در کش
انگار که امشبیت جان در تن نیست
در بزم شهان چو آب من روشن نیست
جز بر سر خاک تیره ام مسکن نیست
آن شد که نبد رخصت بیرون شدنم
اکنونم اجازه درون رفتن نیست
کوته خردی که شرمسار از من نیست
طعن سخنم زند که پر روشن نیست
ادراک ابوجهل چو ناقص باشد
نقصان کلام حضرت ذوالمن نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.