اگر بخندد در دست من قدح نه عجب
که بس گریست فراوان به دست من شمشیر
همه به آهو ماند ز تو جز انگشتان
که لعل گشتست از عکس من چو پنجهٔ شیر
چو دست حنا بسته ست دست ار زنگین
از آن نداری در دست خویش ساغر زیر
اگر چه هستم تشنه بی می من از کف تو
نمی ستانم کز روی تو نگردم سیر
از آنکه دست تو بر جای جرعه گیرد جام
به حرص در کشم آن جرعه ای که ماند زیر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق شاعر نسبت به عشق و زیبایی محبوبش است. شاعر میگوید اگر محبوب بخندد، تعجبی ندارد چون او به اندازه کافی غم و اندوه را تجربه کرده است. او اشاره میکند که همه چیز به زیبایی آهو است، به جز انگشتان محبوب که همچون پنجه شیر، رنگین و جالب است. شاعر همچنین با وجود اینکه از لحاظ عاطفی تشنه است، نمیخواهد از محبوبش دور شود و میخواهد همواره به او نگاه کند. نهایتاً، او اشاره میکند که وقتی محبوبش جامی در دست میگیرد، برای به دست آوردن حتی یک جرعه از آن، با حرص تلاش میکند.
هوش مصنوعی: اگر در دستان من جامی بخندد، عجیب نیست؛ زیرا که من بارها شمشیر را در دستانم دیدهام که به طرز غمانگیزی به گریه افتاده است.
هوش مصنوعی: همه مانند آهو به تو نگاه میکنند، اما تنها انگشتان تو هستند که به خاطر تصویر من، مانند لعل (جواهر) شدهاند، درست مثل پنجهی شیر.
هوش مصنوعی: اگر دست تو حنابسته است، اگرچه رنگی بر آن هست، تو در دستان خود ساغری نداری.
هوش مصنوعی: اگرچه من بسیار تشنه هستم و به شراب نیاز دارم، اما هرگز از دست تو چیزی نخواهم گرفت، چرا که نگاه کردن به روی تو برایم کافی است و هرگز از آن سیر نخواهم شد.
هوش مصنوعی: از آنجا که دست تو تنها یک جرعه از جام را میتواند بگیرد، من به خاطر خواهش و اشتیاقم، همان جرعهای را که در زیر مانده است، میکشم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
بسا کسا که برهست و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر
مبادرت کن و خامش مباش چندینا
[...]
نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر
یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر
چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید
یکی همه زره است و دگر همه زنجیر
درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر
[...]
بتی که راستی از قد او رباید تیر
بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر
نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر
نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر
ز خواب دیده پر آب من ندارد بهر
[...]
بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر
یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر
بتی که هست رخ و زلف او به رنگ و به بوی
یکی شبیه عقیق و یکی بسان عبیر
دل و برش به چه ماند به سختی و نرمی
[...]
عمید دولت عالی و خاص مجلس میر
امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر
نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو
به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر
گشاده حشمت او دست عدل بر عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.