بدم دوش با آن نیازی به هم
زده پیشم از بی نیازی علم
همه گوی از روی او لاله رنگ
همه حجره از موی او مشک شم
نشاط اندر آمد ز در چون نسیم
ز روزن برون رفت چون درد و غم
ز شادی رویش بخندید جام
ز اندوه جانم بنالید بم
چو نرگس همه چشم گشتم از آنک
چو لاله همه روی بود آن صنم
بدو گفتم ای کرده جانم غمی
بدو گفتم ای کرده پشتم به خم
نعم از برای چه ناموختی
همه زلف تو پر حروف نعم
به من گفت اینم که بینی همی
نه افزون شوم زینکه هستم نه کم
گزیده ترین عادت من جفاست
ستوده ترین خصلت من ستم
مپیوند با یار بد مهر مهر
مکن پیش معشوقه محتشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عاشقانه و تنهایی یک شاعر میپردازد. او از دلبستگیاش به محبوبش صحبت میکند و تأثیر شادی و زیبایی او را بر زندگیاش توصیف میکند. شاعر به زیبایی چهره محبوبش، مانند لاله و نرگس، اشاره میکند و از غم و درد درونی خود سخن میگوید. او از محبوبش میپرسد که چرا به او لطفی نکرده، در حالی که معشوق از زیباییاش قدرت و جذابیت میسازد. در نهایت، شاعر به دوستی با یاری بد و نهی از نزدیک شدن به معشوقهای بیادب اشاره میکند و بر اهمیت وفاداری تأکید میورزد.
هوش مصنوعی: دیشب با کسی که نشان از نیاز داشت، صحبت کردم و از بینیازیام آگاه شدم.
هوش مصنوعی: تمامی گویها به رنگ لاله و زیبایی اوست و هر گوشه از این مکان به خوشبویی موی او معطر شده است.
هوش مصنوعی: شادی و شوق مانند نسیمی از در وارد شد، اما درد و غم مانند سایهای از پنجره بیرون رفت.
هوش مصنوعی: از خوشحالی چهرهاش خندیدم و از غم جانم ناله کردم.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیت آن معشوق، تمام حواسم به چشمانش معطوف شده است، زیرا او مانند لالهای است که تمام زیبایی و جلوهگری را در خود دارد.
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای کسی که جانم را گرفتهای، غمی برای تو دارم. و همچنین به او گفتم، ای کسی که باعث شدهای پشت من خم شود.
هوش مصنوعی: چرا به خاطر زلف زیبایت، این همه حرف خوب و خوش را یاد نگرفتی؟
هوش مصنوعی: به من گفت که آنچه میبینی همان چیزی است که هستم و نه بیشتر و نه کمتر از آن.
هوش مصنوعی: عادت اصلی من خیانت است و بهترین ویژگی من ظلم کردن به دیگران است.
هوش مصنوعی: با کسی که شخصیت خوبی ندارد، ارتباط برقرار نکن و در حضور محبوب خود، احترام و محبت را نشان نده.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو جوی روان از دهانش ز خلم
دو خرمن زده بر دو چشمش ز خیم
از ابر اندر آمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارم
سپه پهلوان بود با شاه جم
بخّم اندرون شاد و خرّم ببم
به یک جای بودند هر دو به هم
که این ابن عم بود و آن بنت عم
اگر کار بوده است و رفته قلم
چرا خورد باید به بیهوده غم؟
وگر ناید از تو نه نیک و نه بد
روا نیست بر تو نه مدح و نه ذم
عقوبت محال است اگر بتپرست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.