دور از تو مرا عشق تو کرده ست به حالی
کز مویه چو مویی شدم از ناله چو نالی
تا شب دل من سوزی هر روز به جنگی
تا روز تنم کاهی هر شب به خیالی
ماننده خورشیدی پیدا شده و من
از تو شده ام زرد و خمیده چو هلالی
از وصلت خورشید شود ماه پریشان
من چونکه پریشانم نابرده وصالی
زآن قامت همچون الف و زلف چو دالت
باریک شدم چون الف و چفته چو دالی
در هر شکن زلف تو بندی و فریبی
در هر نظر از چشم تو غنجی و دلالی
مشک تو بجوشید بتا زآتش رویت
یک قطره چکید از وی و شد نادره خالی
فردا به تظلم شوم از تو به در شاه
گر باشدم از صاحب بی مثل مثالی
منصور سعید آنکه ازو مجلس سلطان
چون چرخ ز خورشید گرفتست جمالی
از آل وزیرالوزراییست که هرگز
نه هست و نه بود و نه بود چون او آلی
ای عالم رادی را بارنده سحابی
وی باغ بزرگی را بالیده نهالی
چون گفت توانیم سزای تو مدیحی
چون در همه چیزیت نبینیم همالی
اندر همه آفاق یکی فاضل نبود
کو بر کف راد تو نباشد چو عیالی
ای آنکه فزونست مدیحت ز مقالت
درخواستی از بنده بدینگونه مقالی
تا طبع مرا صیقل اقبال تو باشد
در معرکه نظم نباشدش کلالی
من سبلت خلقی بکنم باک ندارم
گر شعر مرا عیب کند کنده سبالی
. . .
هرگز نزند شیر تو از گله غزالی
تا باغ به حسنی شود از ابر به حسنی
تا دهر به حالی شود از مهر به حالی
هر روزت کم باد عدویی و حسودی
هر لحظه فزون بادت جاهی و جلالی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف و احساسات عاشقانهای میپردازد که شاعر نسبت به معشوق خود دارد. او از عشق و دوری رنج میبرد و در وصف حال خود از تشبیهها و تصاویر زیبای طبیعی استفاده میکند. شاعر خود را مانند هلالی خمیده و زرد از دوری معشوقش میبیند و درد و رنج دل را با سوز شب و جنگ روز بیان میکند. همچنین، او از زیباییهای معشوق و جذابیت زلف و قامت او سخن میگوید و خود را در برابر این زیباییها ناتوان و پریشان احساس میکند. در نهایت، شاعر آرزو دارد که عشقش به معشوق در زندگیاش بیشتر جلوهگر شود و هر روز بر شور و شوق او افزوده گردد.
هوش مصنوعی: دوری از تو باعث شده عشق تو در من حالتی ایجاد کند که با هر ناله و شکایتی مانند مویی رنج میبرم.
هوش مصنوعی: هر روز به خاطر عشق و دلباختگیام در نبردی هستم و شبها در خیال تو میسوزم.
هوش مصنوعی: من همچون خورشیدی درخشنده هستم، اما به خاطر تو پژمرده و زرد شدهام، مثل هلالی که شکلش خمیده است.
هوش مصنوعی: چون من در عشق دچار پریشانی و آشفتگی هستم، ماه روشناییاش را از دست میدهد مانند خورشیدی که به وصال نرسیده است.
هوش مصنوعی: به خاطر آن قامت که به شکل حرف الف است و زلفی که مانند حرف دال باریک و زیباست، من نیز به خاطر آن شکل و زیبایی، به حالت الف درآمدم و مانند دال، نرم و لطیف شدم.
هوش مصنوعی: در هر پیچ و تاب موی تو، فریبی نهفته است و در هر نگاهی که به من میاندازی، ناز و محبت خاصی وجود دارد.
هوش مصنوعی: عطر خوش تو چون جویباری به جوش آمد و از زیبایی چهرهات یک قطرهای چکید که باعث شد عطر آن بینظیر گردد.
هوش مصنوعی: فردا برای شکایت از تو به درگاه پادشاه میروم، اگر از کسی که بینظیر است، مورد حمایت قرار گیرم.
هوش مصنوعی: منصور سعید، کسی است که زیباییاش همچون خورشید، در محضر سلطان مجلس را روشن کرده و درخشش او به گونهای است که همه جا را پر از نور کرده است.
هوش مصنوعی: این شخص از نسل فردی است که هرگز وجود نداشته و نخواهد داشت، و هیچکس به پای او نمیرسد.
هوش مصنوعی: ای عالم، همانطور که باران از ابر نازل میشود و زمین را سیراب میکند، تو هم به مانند درختی بزرگ، با آبیاری و پرورش دادن، به رشد و بالندگی باغی بزرگ کمک میکنی.
هوش مصنوعی: زمانی که گفتند میتوانیم ستایشی برای تو بگوییم، به این دلیل است که در هیچ چیزی مشابه تو را نمیبینیم.
هوش مصنوعی: در همه جا هیچ فرد متخصص یا دانشمندی نیست که در کنار تو، توانایی و فضیلت تو را نداشته باشد، مثل اینکه کسی در کنار تو نباشد که به او وابسته باشی.
هوش مصنوعی: ای کسی که ستایش تو بیشتر از آن است که در گفتههایم گفتهام، از من خواستی که اینگونه سخن بگویم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که اقبال و خوشبختی تو به طبیعت من تازگی و زیبایی ببخشد، در میدان نظم هیچ چیزی نمیتواند آن را تحت تأثیر قرار دهد یا از بین ببرد.
هوش مصنوعی: من نگران نیستم اگر شعر من عیب داشته باشد و به زبان بیفتد؛ به خاطر این که میخواهم به ظاهر خود بپردازم و خود را زیبا جلوه دهم.
هوش مصنوعی: شیر هرگز به غزالها آسیب نمیزند.
هوش مصنوعی: برای اینکه باغ به زیبایی برسد، باید از باران بهرهمند شود و برای اینکه زمانه به خوشی گردد، نیاز به محبت و دوستی دارد.
هوش مصنوعی: هر روز از دشمنی و حسادت دور باشی و هر لحظه، مقام و عزتت بیشتر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بر سمن از مشک به عمدا زده خالی
مسکین دلم از خال تو گشته است به حالی
حالی به جهان زارتر از حال دلم نیست
تا نیست دل آشوبتر از خال تو خالی
قدّ و دهن و زلف تو و جعد تو دیدم
[...]
ماه رجب فرخ و نوروز جلالی
گشتند قرین از قبل فرخ فالی
فال همه عالم شود از هر دو مبارک
گیرند اگر خال خود از صدر معالی
صدری که همه ساله بیننده او بر
[...]
المنة لله تبارک و تعالی
کاسلام گرفت از تو و جاه تو جمالی
المنة لله که بیفزود بجاهت
هم مسند و هم منبر را فرو جلالی
المنة لله که بیستان شریعت
[...]
ای یافته از چهره تو حسن کمالی
داده است جمالیت خدا و چه جمالی
از دیده من عشق تو انگیخته نیلی
وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
چون زلف تو شد حالم و این از همه خوشتر
[...]
ای خواب که میبینمت از بهر خیالی
حیف است که با دیده تو را نیست وصالی
از رهگذر خواب توان دید خیالت
در آرزوی خواب شدم همچو خیالی
راضیست به دیدار خیالی ز جمالت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.