گر باد پریر خود نرگس بفراخت
دی درع بنفشه نیز بر خاک انداخت
امروز کشید خنجر سوسن از آب
فردا سپر از آتش گل خواهد ساخت
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
گر باد پریر خود نرگس بفراخت
دی درع بنفشه نیز بر خاک انداخت
امروز کشید خنجر سوسن از آب
فردا سپر از آتش گل خواهد ساخت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
در این شعر، شاعر به زیبایی تغییرات دنیا و طبیعت را در قالب گذر روزها و با بکارگیری عناصر چهارگانه(چهار آخشیج) بیان میدارد. او با هنرمندی تمام تلمیحات و تشبیهات را بکار میگیرد تا به خواننده چند موضوع را همزمان نشان دهد: گذر روزگاران، تکاپو و رشدونمو طبیعت، و با توجه به مکتب ادبی شاعر که «شهرآشوب» است، بازنمایی کار و شغل آهنگرانی که خود و زره و ادوات جنگی میسازند در روزگار خود شاعر.
اگر باد، پریروز غنچه گل نرگس را باز و افراشته کرد همچون که باد کورهی آهنگر کلاهخود را شکل میدهد(ایهام از شباهت غنچه نرگس با کلاهخود)، دیروز هم برگ و گلبرگ بنفشه را پریشان کرد و بر خاک ریخت همچون که آهنگر پولکهای فولادی زره جنگی را روی هم میچیند و وصل میکند.(ایهام از شباهت چینش گلبرگهای بنفشه با شکل زرههای آن زمان)
امروز، گلبرگهای سوسن را از هم باز کرد همانندی که آهنگر خنجر را از آب بیرون میکشد(شباهت گلبرگها با خنجر) و فردا هم گل سرخ را خواهد پرداخت و افراخت همانطورکه آهنگر سپر را از آتش سرخ بیرون میکشد!(دو ایهام: سرخی گل به آتش و شکل گل سرخ یا محمدی که شبیه به سپر است.)
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای جان عزیز تن بباید پرداخت
گر با غم عشق و عاشقی خواهی ساخت
اندر دل کن ز عشق خواری و نواخت
با روی نکو چو عاشقی خواهی باخت
یکدسته گلی دارم و عشقی در تاخت
یک بوسه بدان زود بمن باز انداخت
گوئی بت من درد دل من بشناخت
از بهر دلم گل آبگینی برساخت
در بزم تو گل با می سوری در ساخت
با باده و گل نرد طرب باید باخت
می بود گل از آه حسود تو فسرد
گل بود می از آتش تیغ تو گداخت
تا خاطر من دست چپ از راست شناخت
یکدم به مراد مرکب عمر نتاخت
ترسم که بدین رنج به امید نواخت
نا یافته کام رفتنم باید ساخت
نردِ هوسِ وصال میباید باخت
اسبِ طمعِ محال میباید تاخت
یک لحظه سپر همی نباید انداخت
میباید سوخت و کار میباید ساخت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۰ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.