گنجور

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
انوری

دلبر ز وفا و مهر یکسر بگذشت

تا کار دلم ز دست دلبر بگذشت

چون دید کزو قدم بر آتش دارم

بگذاشت مرا و آبم از سر بگذشت

عطار

زانگه که دلم بر آن سمن بر بگذشت

هر دم بر من به درد دیگر بگذشت

با آنکه ز عشق هیچ آبم بنماند

بنگر که چگونه آبم از سر بگذشت

ناصر بخارایی

درد دلم از شمار دفتر بگذشت

این قصه به هر محفل و محضر بگذشت

این واقعه در جهان شنیده است کسی

من تشنهٔ آب و آبم از سر بگذشت

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه