از جیب عدم وجود سر زد
جان را غم دوست بر جگر زد
خورشید رخش نمود روشن
ز آن شعله که ماه در سحر زد
هر چیز که بود زد اناالحق
هستی چو ز جمله سر بدر زد
جان همه شد چو قند وشکر
زان خنده که یار لب شکر زد
در کتم عدم بدیم خفته
ناگه غم شاه عشق در زد
خورشید رخش چو دید کوهی
صد بوسه ز دور بر قمر زد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالتی عمیق از عشق و وجود میپردازد. شاعر از احساسات و تأثیرات ناشی از عشق میگوید، به طوری که غم دوست روی جان او را تحت تأثیر قرار میدهد. او به روشنی و زیبایی خورشید و ماه اشاره میکند و اینکه چگونه عشق و زیبایی به زندگیاش روشنی میبخشند. در نهایت، شاعر بیان میکند که عشق، تمام وجود او را تحت تأثیر قرار داده و غم و شادی را به هم میآمیزد. حضور عشق همچون بوسهای شیرین و زیبا در زندگیاش جلوهگر میشود.
هوش مصنوعی: از هیچ و عدم، عشق دوست به وجود آمد و اندوه آن، دل را به شدت آزرد.
هوش مصنوعی: خورشید به دلایلی که ناشی از شعلهای است که ماه در سحرگاه به وجود آورده، با روشنایی خود نمایان شده است.
هوش مصنوعی: هر چیزی که وجود دارد، در نهایت به حقیقت هستی میرسد و از میان همه چیزها، حقیقت به وضوح خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی یار با لبهای شیرینش لبخند زد، جان همه مانند قند و شکر شیرین و شاداب شد.
هوش مصنوعی: در پوشش عدم، ناگهان غم عشق حقیقی به من هجوم آورد.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید زیبایی چهره ماه را دید، از دور به او صد بوسه فرستاد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون طرهٔ پرچمش بلرزد
غوغای زمین جوی نیرزد
مردانه که کار مرد ورزد
آن به که ز بیم جان نلرزد
چون عقل بسوخت عشق سر زد
گنجشک بشد همای پر زد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.