لغتنامهابجدقرآن🔍گوگلوزنغیرفعال شود

گنجور

 
کوهی

برای آنکه ظاهر گردد اسما

تجلی می کند حضرت باشیا

بجز ذات و صفاتش نیست موجود

من و اوئیم با هم هر دو تنها

منم خال سیاه روی ماهش

میان چین زلفین مسما

جز او معروف و عارف گونه بینی

یکی بنمایدت اسم مسما

دو عالم از وجود اوست موجود

چو ماه از مهر و خار از سنگ خارا

ز تقلیب ظهور آن ذات شارح

گهی پنهان نماید گاه پیدا

ز غیر خود تبرا در ازل کرد

بوصل خویشتن دارد تولا

منزه باشد او از نفی و اثبات

چه حاصل شد بگو از لا و الا

بیاد قد او از خویش انسان

چو حرف اولین میباش یکتا

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عنصری

از دولت عشق است به من بر دو موکل

هر دو متقاضی به دو معنی نه به همتا

این وصف دلارام تقاضا کند از من

وان باز کند مدح جهاندار تقاضا

ناصرخسرو

ای قبهٔ گردندهٔ بی‌روزن خضرا

با قامت فرتوتی و با قوت برنا

فرزند توایم ای فلک، ای مادر بدمهر

ای مادر ما چونکه همی کین کشی از ما؟

فرزند تو این تیره تن خامش خاکی است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
قطران تبریزی

خواهند ز فریاد یکی رسته ز فریاد

واسلام ز زنهار یکی یافته زنهار کذا

مسعود سعد سلمان

تا از بر من دور شد آن لعبت زیبا

از هجر نیم یک شب و یک روز شکیبا

بس شب که به یک جای نشستیم و همه شب

زو لطف و لطف بود وز من ناله و نینا

ای آن که تو را زهره و مه نیست همانند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

با نصرت و فتح و ظفر و دولت والا

بنگر علم شاه جهان بر سر بالا

لشکر شده آسوده و تِرمَذ شده ایمن

نصرت شده پیوسته و دولت شده والا

فتح آمده و تهنیت آورده جهان را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه