گنجور

 
کوهی

او در اعیان ثابت و اعیان در او

هست این آئینه را یک پشت و رو

غیر هستی نیستی باشد بلی

کل شیئی هالک الا وجه هو

دیدم او را هم بچشم او عیان

چون بخون دیده کردم شست و شو

راز خود با خویشتن گوید مدام

از زبان این و آن با گفتگو

دید کوهی ذات شارح را بذات

چون گذشت از اعتبار این و او

 
sunny dark_mode