چمن را رنگ و بو چندین نباشد
چمن را جعد مشک آگین نباشد
لبت را جان نخواهم حاش الله
که جان هرگز چنین شیرین نباشد
به زیبایی رخت را مه نگویم
که مه را مشتری چندین نباشد
جمال خوب کی باشد پری را؟
که شب با روز هم بالین نباشد
ترا هرگز خود، ای بد عهد و بد مهر
غم حال من مسکین نباشد
مسلمانان من آن بت می پرستم
که در بت خانه های چین نباشد
شما دین از من بیدل مجویید
که هرگز بیدلان را دین نباشد
مرا گویید در هجران، مخور غم
کسی بی دوست چون غمگین نباشد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به جان من که جز چونین نباشد
ترا سالار جز رامین نباشد
ترا مهراست کشتن کین نباشد
که کس را اینچنین آئین نباشد
فلک را این همه تمکین نباشد
فروغ مهر و مه چندین نباشد
صبا گر بگذرد بر خاک پایت
عجب گر دامنش مشکین نباشد
ز مروارید تاج خسروانیت
[...]
چو رخسارت گل رنگین نباشد
شکر چون لعل تو شیرین نباشد
بدیدم عارض و روی تو گفتم
بدین خوبی گل و نسرین نباشد
نهان داری میان لعل پروین
[...]
ز شور شکرم تسکین نباشد
شکر چون شور شد شیرین نباشد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.