مهر بگشای لعل میگون را
مست کن عاشقان مجنون را
رخ نمودی و جان من بردی
اثر این بود فال میمون را
دل من کشته بقای تو باد
چه توان کرد حکم بی چون را
از درونم نمی روی بیرون
که گرفتی درون و بیرون را
نام لیلی برآید اندر نقش
گر ببیزند خاک مجنون را
گریه کردم به خنده بگشادی
لب شکرفشان میگون را
بیش شداز لب تو گریه من
شهد هر چند کم کند خون را
هر دم الحمد می می زنم به رخت
زانکه خوانند بر گل افسون را
گفت خسرو بگیردت ماناک
خاصیت هست کسب افیون را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آهشان سوخت سقف گردون را
اشکشان دجله ساخت هامون را
خیز در ده شراب گلگون را
شادی اندرون و بیرون را
آن چنان مست کن ز باده مرا
که ندانم ز کوه هامون را
چون ز باده سرم شود گردان
[...]
از برای صلاح مجنون را
بازخوان ای حکیم افسون را
از برای علاج بیخبری
درج کن در نبیذ افیون را
چون نداری خلاص بیچون شو
[...]
همچو یک لقمه جسم قارون را
جنس او صد هزار ملعون را
هوشمندی بدید مجنون را
آن ز فرمان عقل بیرون را
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.