باز به خون خلق شد چشم جفانمای تو
عمر اگر وفا کند جان من و جفای تو
نیست امید کز توام یک گل بخت بشگفد
عمر به باد می دهم بیهده در هوای تو
گریه و آه سرد من گر بر بایدت کسی
تا نروی ز جای خود، ای دل و دیده، جای تو
وقتی اگر ز جان من ناوک تو خطا شود
تن به قصاص در دهم معذرت خطای تو
من که ز دولت غمت خون دو دیده می خورم
هست حرام خوارگی گر نکنم دعای تو
باد بر آستان تو خاک شده وجود من
تا به طفیل آستان بو که رسم به پای تو
بر زمی آخرت گهی بوده بود خرامشی
حیف بود به چشم من خاک در سرای تو
از حسد خیال تو با دل خود به غیرتم
گلخنیی چرا کشد هولج کبریای تو
گوش به خسرو آر شب تا که ببینی از کجا
نغمه شوق می زند بلبل خوشنوای تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و درد ناشی از جدایی سخن میگوید. او بیان میکند که چشمان محبوبش برای او همچون جفای زمانه هستند و در عین حال عمرش را به خاطر عشقش بیحاصل میسازد. هر چند امیدی به برگشتن خوشیها ندارد، اما همچنان عشقش را با اشک و آه میگذراند. شاعر به مظلومیت خود اشاره میکند و میگوید حتی اگر اشتباهی از محبوبش سر بزند، او حاضر است مجازات را بپذیرد. عشق او به محبوبش همچون عبادتی است و او حاضر است خاک آستانش شود. در نهایت، شاعر به زیبایی و جذابیت محبوبش اشاره میکند و از شوق و حسادت به عشقش میگوید.
هوش مصنوعی: اگر عمرم یاری کند و باقی بماند، دوباره به خاطر جفای تو و آسیبهایی که به مردم میزنی، گریه و خونریزی ایجاد خواهد شد.
هوش مصنوعی: امید ندارم که یک روز خوشبختی از تو به من برسد، بنابراین عمرم را بیفایده در آرزوی تو تلف میکنم.
هوش مصنوعی: اگر کسی بخواهد بر گرانباری غم و اندوه من بگرید و آه بکشد، تا زمانی که تو، ای دل و ای دیده، از جای خود نروی و تغییر کنی، من میخواهم در همین حال بمانم.
هوش مصنوعی: اگر تیر خطای تو جان مرا بگیرد، برای گناه تو میتوانم خودم را فدای تو کنم و از قصاص دست بردارم.
هوش مصنوعی: من که به خاطر غم تو، اشک از چشمانم میریزم، اگر دعا و خواستهات را نکنم، حرام است که خود را ذلیل کنم.
هوش مصنوعی: من به خاطر تو و به خاطر مقام تو، خاک پای تو شدم و وجودم تحت تاثیر تو قرار گرفته است. تن من به عشق تو به خاک افتاده و به زانو درآمده، تا بتوانم به درگاه تو نزدیک شوم و از فیض وجودت بهرهمند گردم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که زلزلهای رخ دهد، بر من مقرر بود که خاک را به چشمانم بریزم، اما این موضوع برای من بسیار تأسفانگیز است که در خانه تو قرار دارم.
هوش مصنوعی: حسادت به خیال تو باعث میشود که دل من از غیرتم به وحشت بیفتد و از بزرگی تو بترسد.
هوش مصنوعی: گوش کن به صدای خسرو، شب را تا ببینی از کجا بلبل خوش صدایت نغمه شوق سر میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
داد دلم به دست غم طره دلربای تو
برد به عرض بوسه جان عارض جانفزای تو
گر دل و جان ز دست شد غم نخورم برای خود
زانکه چه جان چه خاک ره گر نبود برای تو؟
دل که بود که دم زند تا ندهد مراد تو؟
[...]
ای دل مبتلای من شیفتهٔ هوای تو
دیده دلم بسی بلا آن همه از برای تو
رای مرا به یک زمان جمله برای خود مران
چون ز برای خود کنم چند کشم بلای تو
نی ز برای تو به جان بار بلای تو کشم
[...]
ای دل و جان عاشقان شیفتهٔ لقای تو
سرمهٔ چشم خسروان خاک در سرای تو
مرهم جان خستگان لعل حیات بخش تو
دام دل شکستگان طرهٔ دلربای تو
در سر زلف و خال تو رفت دل همه جهان
[...]
جان و سر تو ای پسر نیست کسی به پای تو
آینه بین به خود نگر کیست دگر ورای تو
بوسه بده به روی خود راز بگو به گوش خود
هم تو ببین جمال خود هم تو بگو ثنای تو
نیست مجاز راز تو نیست گزاف ناز تو
[...]
ای به تو آرزویِ من بیشتر از جفایِ تو
سر برود ولی ز سر کم نشود هوایِ تو
دشمن و دوست گو بکن هر غرضی که ممکن است
جور همه جهانیان من بکشم برای تو
باقیِ عمر بر درت سر بنهم به بندگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.