گذشت عمر و دمی در رخ تو سیر ندیدم
ز هجر جان به لب آمد، به کام دل نرسیدم
چو غنچه تا به تو دل بستم، ای بهار جوانی
به هیچ جا ننشستم که جامه ای ندریدم
گه جدا شدن جان ز تن نباشد هرگز
عقوبتی که من اندر جدایی تو بدیدم
جز این ز مردن خویشم فسوس نیست به سینه
که زیر پای تو شادی مرگ خویش ندیدم
سرم ز سرزنش مدعی به خاک فروشد
چنین بود که نصیحت ز دوستان نشنیدم
اگر به تیغ سیاست مرا جدا کنی از خود
ز تو برید نیارم، ولی ز خویش بریدم
فریب و عشوه که نزد خرد به هیچ نیرزد
بده که گر ز تو باشد، به هر دو کون خریدم
چو سایه در پس خوبان بسی دویدم و اکنون
ز روی خوب چو سایه ز آفتاب رمیدم
به عین بیهشیم رخ نمود و گفت که «چونی؟»
چه تشنگی بر آبی که من به خواب بدیدم
چه جای طعنه که خسرو چرا به زلفش اسیری؟
نه من بلای دل خود به اختیار گزیدم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو هفته میگذرد کان مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
حریف عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم
به کام دشمنم ای دوست عاقبت بنشاندی
[...]
ز بس مشقّت و محنت که در سفر بکشیدم
به جان رسیدم و در آرزوی دل نرسیدم
جهان بگشتم و بر کوی دوستان بگذشتم
به بخت و طالعِ خود کس ندیدم و نشنیدم
به داستان برم آن گه به دوستان بنویسم
[...]
نشان روی تو جستم به هر کجا که رسیدم
ز مهر، در تو نشانی ندیدم و نشنیدم
چه رنجها که نیامد به رویم از غم رویت
چه جورها که ز دست تو در جهان نکشیدم
هزار نیش جفا از تو نوش کردم و رفتم
[...]
خیالِ نقشِ تو در کارگاهِ دیده کشیدم
به صورتِ تو نگاری ندیدم و نشنیدم
اگرچه در طلبت هم عِنانِ باد شِمالم
به گَردِ سروِ خرامانِ قامتت نرسیدم
امید در شبِ زلفت به روزِ عمر نبستم
[...]
بیاد قد تو بر سینه هر الف که بریدم
خطی ز کلک عدم بر وجود خویش کشیدم
بسینه بی تو بسی داغهای تازه نهادم
شکوفه عجب از نوبهار عشق بچیدم
وفا ز سرو قدی خواستم نگشت میسر
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.