نکنم ز عشق تو به که سر گناه دارم
چه کنم، نمی توانم دل خود نگاه دارم؟
چو نیایی و نیاید ز رهی جز آنکه پیشت
جگری به خاک ریزم، نظری به راه دارم
ز فراق شهر بندم، به کدام سو گریزم؟
که به گرد قلعه جان ز بلا سپاه دارم
شبکی ز سوز سینه کنمت چو شمع روشن
همه تیرگی که در دل ز شب سیاه دارم
چه کنم که آب حسرت نکنم روان ز مژگان؟
که به سینه ز آتش دل همه دود آه دارم
چو فرو شدم به طوفان، چه کنم جفای دیده؟
چو گذشت آبم از سر، چه غم کلاه دارم؟
ز ستم نهاد بر من قلم قدر خیالت
گرت استوار نآید، خط تو گواه دارم
مکش، ار به نامه ای جان رقم وفا نوشتم
نه من سیاه نامه به جز این گناه دارم؟
نه که خسروم، غلامم، کمر نیاز بسته
کرمی که بی میانت کمری دو تاه دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و درد فراق میگوید. او نمیتواند عشق خود را فراموش کند و از احساسات درونی خود رنج میبرد. او به سختی میخواهد با غم و حسرت کنار بیاید، اما نمیتواند. درگیریهای عاطفیاش باعث میشود که همه جا را حس کند و نتواند از عشق محبوبش فاصله بگیرد. شاعر احساس میکند که در ظلمت این عشق، وجودش دچار سوختگی میشود و حتی از اشکهایش حسرت میریزد. او نگران است که اگر محبوبش به او توجه نکند، تمام امیدش را از دست بدهد. در نهایت، شاعر با بیان این که وفادار است و گناهی جز عشق ندارد، دلش را میشکند و به حال اضطراری خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: من از عشق تو دست نمیکشم، هرچند میدانم که مرتکب گناه میشوم. ولی چه کار کنم، نمیتوانم دل خود را کنترل کنم.
هوش مصنوعی: وقتی تو نیایی و هیچ کس دیگری هم از راه نرسد، فقط میتوانم برای تو دلداری کنم و خون دلم را بر خاک بریزم. به یاد تو و مسیر تو فکر میکنم.
هوش مصنوعی: از دوری و جدایی از وطنم، به کجا میتوانم فرار کنم؟ وقتی که اطراف من در محاصرهی مشکلات و بلایای فراوان است.
هوش مصنوعی: اگر سینهام از سوز و درد پر باشد، مانند شمعی میدرخشم و تمام تاریکیهایی که در دل دارم را روشن میکنم.
هوش مصنوعی: چه کاری میتوانم انجام دهم که اشک حسرت از چشمانم نریزد؟ چرا که در سینهام از آتش دل، فقط دودی از آههایم باقیمانده است.
هوش مصنوعی: زمانی که درگیر مشکلات و سختیها میشوم، چه میتوانم بکنم که دیگران نسبت به من بیرحم هستند؟ وقتی که دیگر دستم به هیچجا نمیرسد و کار از کار گذشته، چه دردی میتواند داشته باشد که از چیزهای جزئی ناراحت شوم؟
هوش مصنوعی: از ظلمی که بر من رفته، قلمی به دست گرفتم. اگر خیال تو برایت محکم و استوار نیست، من نشانهای از تو دارم.
هوش مصنوعی: اگر من در نامهای جان و دل به وفا نوشتهام، آیا میتوانی مرا مجازات کنی؟ جز این گناه که سیاهنامهای دارم، چیز دیگری در کار نیست.
هوش مصنوعی: من نه از کسانی هستم که حقیر و کوچک بشمارم، بلکه به دلیل نیاز به تو، خود را همچون غلامی درآوردهام که در میانت در کمر دو بند بسته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
من اگر نظر حرام است بسی گناه دارم
چه کنم نمیتوانم که نظر نگاه دارم
ستم از کسیست بر من که ضرورت است بردن
نه قرار زخم خوردن نه مجال آه دارم
نه فراغت نشستن نه شکیب رخت بستن
[...]
من منفعل که پیشت دو جهان گناه دارم
بچه روی عذر گویم که رخ سیاه دارم
من اگر گناهکارم تو به عفو کار خود کن
که زبان توبه گوی و لب عذر خواه دارم
منم آن که یک جهان را ز غمت به باد دادم
[...]
چه غم ار نه برگ و باری و نه زاد راه دارم
منم آن گدا که عزم در پادشاه دارم
نظری برویش امشب نظری بماه دارم
که میان ماه و رویش بسی اشتباه دارم
من اگر بدم چه باکم که تویی بدین نکویی
[...]
نه نظر بقد سرو و نه بروی ماه دارم
که بیاد قد و روی تو ادب نگاه دارم
بودم امید کز مهر تو در کنارم آیی
که بخواب دوش دیدم بکنار ماه دارم
برهت شها نشینم مگر از کرم بگویی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.