ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده
شد در همه خلق از نمکت شور زیاده
ابروت کمان بر من بیچاره کشیده
چشمانت کمین بر دل خونخواره گشاده
از نوع بشر چون بشرت دیده ندیده
از جنس پری چون تو پریزاد نزاده
در باغ هی سرو به امید قبولی
در خدمت بالای نو برپای ستاده
را عشاق سر کوی تو بر باد لبانت
مستند چو چشمان تو بی زحمت باده
از پیش کمال ار چه گذشتی تو سواره
دل در پی قدت شده چون سرو پیاده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی زیبایی و تاثیر عمیق عشق بر دل عاشق است. شاعر از زبان معشوق با لب شیرینش سخن میگوید و احساس وفور شور و شوقی را که در دل دیگران به وجود آورده، توصیف میکند. ابروهای کمانی معشوق و چشمانش که دل عاشق را نشانه گرفتهاند، تصویر زیبایی از عشقی نافذ و مخرّب ارائه میدهد. شاعر همچنین به نازکی و لطافت معشوقی که به مانند پری است، اشاره میکند و خود را در پی او میبیند. در نهایت، او علاقهاش را به طور نمادین با درختان سرو در باغ مقایسه میکند و به جستجوی معشوق و آرزوی وصالش اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که شخصی با گفتار شیرین و دلنشین خود، به درستی نمیتواند کنایهای تلخ بزند؛ چرا که صحبتهای او بر دیگران تأثیر میگذارد و شور و هیجان را در وجود آنها ایجاد میکند. به عبارتی، کلام شیرین او با تلخی همراه است و باعث میشود که اطرافیانش از سخنان او تأثیر بپذیرند.
هوش مصنوعی: ابروی تو مانند کمانی است که بر سر من زخم میزند و چشمانت مانند دامهایی است که بر دل زخمخورده من کشیده شده است.
هوش مصنوعی: از انسان ها، تنها چهره و ظاهر را دیدهام، اما از جنس فرشتگان، چون تو که زاده پریان هستی، نیاوردهام.
هوش مصنوعی: در باغ، سروهایی به انتظار نشستهاند که مورد توجه و پذیرفته شدن در خدمت یک نوظهور قرار گیرند.
هوش مصنوعی: عاشقان در کنار خیابان تو، به زیبایی لبهایت دل بستند، مثل چشمان تو که بدون زحمت، به راحتی مست میشوند.
هوش مصنوعی: هرچند تو به دلی نرسیدهای و در دامان کمال نیستی، اما دل تو مانند یک درخت سرو، در جستجوی زیباییهای تو همچنان در حرکت و تلاش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وان نار بکردار یکی حقهٔ ساده
بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده
لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده
توتو سلب زرد بر آن روی فتاده
ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده
ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده
بسته کمر بندگی تو همه احرار
از سر کله خواجگی و کبر نهاده
دستان دو دست تو به عیوق رسیده
[...]
ای دلبر بیصورت صورتگر ساده
وی ساغر پرفتنه به عشاق بداده
از گفتن اسرار دهان را تو ببسته
و آن در که نمیگویم در سینه گشاده
تا پرده برانداخت جمال تو نهانی
[...]
ای از عرب و از عجمت مثل نزاده
حسن تو عرب را و عجم را بتو داده
در روی عجم چشم توصد تیر کشیده
وز چشم عرب لعل تو صد چشمه گشاده
خوبان عرب بر سر اسب تو دویده
[...]
در پای تو تنها به سر ماست فتاده
خلقیست به آن خاک قدم روی نهاده
از بیم رقیب تو کزین در همه را راند
خون مژهای پیش تو یک دم نستاده
دل مهر لب لعل تو دارد همه دانند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.