گنجور

 
کمال خجندی

ای دل حکایت غم خود با صبا بگو

با بار آشنا سخن آشنا بگو

چون بگذری به منزل بار ای نسیم صبح

از روی لطف شمه ای از حال ما بگو

سوزی که هست در دل من شرح آن بده

حالی که رفت بر سر این بلا بگو

تا کوه در خروش و فغان آید از غمم

رمزی ز درد و محنت من با صدا بگو

القصه مجملی ز تفاصیل درد من

گر باشدت مجال سخن ای صبا بگو

چون بشنوی جواب کمال از کمال لطف

لفظ به لفظ هرچه شنیدی بیا بگو

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
حافظ

ای پیک راستان خبر یار ما بگو

احوال گل به بلبل دستان‌سرا بگو

ما محرمان خلوت انسیم غم مخور

با یار آشنا سخن آشنا بگو

بر هم چو می‌زد آن سر زلفین مشکبار

[...]

فیض کاشانی

ای پیک راستان خبر یار ما بگو

احوال گل به بلبل دستان‏سرا بگو

ما محرمان خلوت انیسم غم مخور

با یار آشنا سخن آشنا بگو

بر این فقیر قصه آن محتشم بخوان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه