آنکه انداخت ز پایم چو سر زلف دراز
باربش در دل بیرحم وفائی انداز
بازی طفل به خاک است و بنم شاهد طفل
ای اجل زودترم بر در او خاک بساز
مرغ روحم به تو خود را بنماید پس مرگ
تا به تیر افکندم غمزة صیاد تو باز
هر درختی که برآید بر کوی بتان
میوه او همه شیوه است گل او همه ناز
دانه اشکه نگر گونه و رخساره ببین
نازنینی تو و ما را به تو صد گونه نیاز
در ازل دل به تو شطرنج تعلق می باخت
عشق بازی من از امروز نکردم آغاز
دل گرو بست به او هر که نظر باخت کمال
به حریفی که دو رخ دارد و تو هیچ مباز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و پیچیدگی عشق اشاره دارد. شاعر از جدایی و درد ناشی از آن سخن میگوید و به وفای محبوبش دلمشغولی دارد. او عشق را به یک بازی تشبیه میکند و به تأثیر زیباییهای محبوب بر دل و جانش اشاره میکند. شاعر از زشتی جدایی و غم خود مینالد و از عشق خود به محبوب سخن میگوید که با وجود همه مشکلات، همچنان وفادار باقی مانده است. او به صورت خاص به قدرت و زیبایی محبوب و تأثیر آن بر روح و دل پرداخته و از عشق به عنوان یک شطرنج که دلش را تحت تأثیر قرار داده، یاد میکند. در نهایت، او به حس نیاز و وابستگیاش به محبوب اشاره میکند.
هوش مصنوعی: کسی که مرا از پا انداخت، مانند موی بلندش، امیدوارم بار سنگین دلش را بر دوش من بگذارد.
هوش مصنوعی: کودکان در دنیای کوچک خود بازی میکنند و من شاهد آنها هستم. ای مرگ، لطفاً سریعتر بیای و جلوی این بازی را بگیری.
هوش مصنوعی: پرندهی روح من میخواهد خود را به تو نشان دهد، اما مرگ تا زمانی که تیر غمزهی صیاد تو را به قلبم میزند، پابرجاست.
هوش مصنوعی: هر درختی که در مسیر معشوقان رشد کند، میوهاش همه زیبایی و گلش تمام ناز و لطافت است.
هوش مصنوعی: به چهره و گونههای زیبا و دلنشینت نگاه کن که چگونه اشکها از چشمم میچکد. نازنین، تو را با صد نوع نیاز و خواسته به درگاه خود میطلبم.
هوش مصنوعی: در آغاز، دل من به تو وابسته بود و عشق من هم هیچ گاه از امروز شروع نشده است.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و کمال یک معشوق با دو رخ دل باخت، باید بداند که تو هیچ شباهتی به او نداری و نمیتوانی با او رقابت کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد باد آن شب کان شمسه خوبان طراز
بطرب داشت مرا تا بگه بانگ نماز
من و او هر دو بحجره در و می مونس ما
باز کرده در شادی و در حجره فراز
گه بصحبت بر من با بر او بستی عهد
[...]
ای کهن گشته تن و دیده بسی نعمت و ناز
روز ناز تو گذشتهاست بدو نیز مناز
ناز دنیا گذرنده است و تو را گر بهشی
سزد ار هیچ نباشد به چنین ناز نیاز
گر بدان ناز تو را باز نیاز است امروز
[...]
نوبهار آمد و آورد گل تازه فراز
می خوشبوی فزار آور و بربط بنواز
ای بلنداختر نامآور، تا چند به کاخ
سوی باغ آی که آمد گه نوروز فراز
بوستان عود همیسوزد، تیمار بسوز
[...]
از غم هجر طراز همه خوبان طراز
زرد و باریکم و لرزانم چون تار طراز
به امید خبر یار و به طمع نظرش
به شبان سیه دیر و به روزان دراز
اگرم گوش بخارد نبرم دست به گوش
[...]
کره ای را که کسی نرم نکردست متاز
بجوانی و بزور و هنر خویش مناز
نه همه کار تودانی نه همه زورتراست
لنج پر باد مکن بیش و کتف بر مفراز
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.