چو آفتاب نکند از رخ زمانه نقاب
بریز در قدح گوهرین عقیق مذاب
خروش ناله مستان به گوش او نرسید
و گرنه مردم چشمش کجا شدی در خواب
چو مطرب غم او چنگ زد به دامن من
ز گوشمال جفا ناله می کنم چو رباب
ز جیب پیرهن اندام نازنین بینش
چنانکه از تن شیشه قطره های گلاب
اگرچه ریختن خون به حکم شرع خطاست
بریز خون صراحی که هست عین صواب
بیا به جان و سر خود که دردمندان را
به مرهمی که توانی زمان زمان دریاب
مگر که در سر زلفین او وزید صبا
که می وزد ز گلستان نسیم عنبر ناب
ترا به چشمه حیوان چرا کنم تشییه
که هست تشنه لعل تو گوهر سیراب
کنون که جور فراق از تو بر کمال آمد
ز دست دیده فتادم چو کاسه بر سر آب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف حال و احساسات خود در عشق میپردازد. او از زیبایی و نور آفتاب سخن میگوید و به قدرت عشق اشاره میکند. همچنین، او از درد جدایی و فراق مینالد و تلاش میکند تا احساسات عمیق خود را بیان کند. شاعر به زیبایی معشوق اشاره میکند و حسرت و longing خود را از دوری او نشان میدهد. در نهایت، او آرزوی رسیدن به محبوب و تسکین دردهایش را دارد.
هوش مصنوعی: وقتی خورشید از چهره زمان پردهبرداری نمیکند، برای همین میخواهم در جامی از عقیق ذوبشده، شراب بریزم.
هوش مصنوعی: صدای ناله و شادی مستها به او نرسید و اگر این صداها به او میرسید، دیگر کسانی که او را میدیدند، چگونه در خواب بودند؟
هوش مصنوعی: وقتی موزیسین غم او را با سازش به من رساند، از درد و ستمی که دیدم، مانند سازی که ناله میکند، صدا به گریه زدم.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد شاعر در این بیت به زیبایی و لطافت اندام محبوبش اشاره میکند. او میگوید که از جیب پیرهن او، زیبایی و نرمی آنچنان نمایان است که گویی قطرههای عطر گل (گلاب) از تن شیشهای میچکد. این توصیف نشاندهندهی ظرافت و جذابیت تصویر است.
هوش مصنوعی: هرچند که از نظر شرع، ریختن خون کار نادرستی است، اما ریختن خون شراب در این مورد کاملاً صحیح و منطقی به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: بیایید به جان و دل خودتان توجه کنید، زیرا افرادی که در رنج هستند، به محبت و کمک شما نیاز دارند. در هر زمان که میتوانید، به آنها کمک کنید.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است نسیم خوشبو از باغ گل، عطری از زلفهای او به همراه داشته باشد که به شوق و طراوت برسد؟
هوش مصنوعی: چرا باید تو را به چشمهای که حیات میبخشد همراهی کنم، وقتی که خودم به خاطر لعل (دانهای با ارزش) تو تشنه هستم و میخواهم سیراب شوم؟
هوش مصنوعی: اکنون که دوری و جدایی از تو به اوج خود رسیده است، من مانند کاسهای که بر روی آب قرار دارد، از چشمانم افتادم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.