طبیب شهر چه نقدی میدهد ما را
که کس نیافت به حکمت علاج سودا را
ز خاک پات گرم شتر به تیغ بردارند
نهم مرو ننهم از سر این تمنا را
سهی قدان بهشت ار به سرو ما برسند
چو سایه در قدم او کشند بالا را
ملامتم چه کنی کز ازل نگاشته اند
بنام اهل نظر نقش روی زیبا را
بسی به وصف دهانت کمال موی شکافت
نیافت یک سر مو نقش این معما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به نقدی که طبیب شهر درباره او دارد اشاره میکند و به عدم توانایی درمان دردهایش اشاره میکند. او به تمناهایش پاسخ نمیدهد و میگوید که افراد زودباور ممکن است تلاش کنند تا او را بهتر کنند، اما فکر میکند که زیبا بودن و محبوبیتش از ابتدا برای او مقدر شده است. او همچنین در توصیف زیباییهای دهان محبوبش میگوید که هر کس سعی کرده توصیف کند، نتوانسته به درستی به آن بپردازد.
هوش مصنوعی: طبیب شهر چه دارویی برای ما میسازد که هیچکس نتوانسته است با دانایی خود بیماری عشق را درمان کند؟
هوش مصنوعی: از خاک پایت، شتران را با تیغ گردن میزنند، اما من از سر این آرزو دست نمیکشم.
هوش مصنوعی: اگر بهشت هم به قد و قامت زیبا برسر سروی ورود کند، سایهاش بر زمین خواهد افتاد و آنچه بالا است، در زیر قدم او قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: انتقاد تو چه فایدهای دارد، چرا که از آغاز آفرینش به نام اهل بصیرت، زیبایی چهره را نوشتهاند و سرنوشت آن مشخص است.
هوش مصنوعی: بسیاری تلاش کردهاند تا زیبایی و ویژگیهای دهان تو را توصیف کنند، اما هیچکدام نتوانستهاند به اندازهی یک تار موی تو به عمق این معما پی ببرند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دو زلف تو صنما عنبر و تو عطاری
به عنبر تو همی حاجب اوفتد ما را
مرا فراق تو دیوانه کرد و سرگردان
ز بهر ایزد دریاب مر مرا یارا
بمان بر تن من زلف عنبرینت که هست
[...]
اسیر شیشه کن آن جنیان دانا را
بریز خون دل آن خونیان صهبا را
ربودهاند کلاه هزار خسرو را
قبای لعل ببخشیده چهره ما را
به گاه جلوه چو طاووس عقلها برده
[...]
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسّر نمیشود ما را
تو را در آینه دیدن جمال طَلعت خویش
بیان کند که چه بودَست ناشکیبا را
بیا که وقت بهارست تا من و تو به هم
[...]
به سرنمی شود از روی شاهدان ما را
نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را
غلام سیم برانم که وقت دل بردن
به لطف در سخن آرند سنگ خارا را
به راستی که قبا بستن و خرامیدن
[...]
زمانه حله نو بست روی صحرا را
کشید دل به چمن لعبتان رعنا را
هوای گل ز خوشی یاد می دهد، لیکن
چه سود چون تو فرامش نمی شوی ما را
ز سرو بستان چندین چه می پرد بلبل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.