دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری
کردی پری به شیشه همین است ساحری
پیوسته در برابر چشمم نشسته ای
آری مرا به چشم جهان بین برابری
در پرده های چشم خیالت مصور است
چشم بد از تو دور که روح مصوری
از بس که دوش بر در تو دیده در فشاند
بستیم حلقه گرد درت از در دری
بر رهگذارت از مژهای اشک خار هاست
هان تا به ره نهایتی و نیز بگذری
راضی نیی که قدر من افزاید ای رقیب
زآن روی هرگزم سگ آن کوی نشمری
یگر مجری متزلت و قدر خود کمال
این منزلت بس است که بر خاک آن دری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عاشقانه و پوچی است. شاعر از شفافیت و ظرافت دلش که به خاطر خیالات عاشقانهاش شبیه شیشه شده، سخن میگوید. او معشوقش را به عنوان پری زیبا توصیف میکند که در برابر چشمانش همیشه حضور دارد و خیال او را پر کرده است. شاعر از دل شکستگی و اشکهایش در انتظار دیدار معشوق میناله و بر این باور است که هیچکس به اندازه او برای عشقش ارزش قائل نیست. در نهایت، او خود را در مقام پایینتری نسبت به معشوق میبیند و این حس را نشان میدهد که عشق او را به کمال میرساند.
هوش مصنوعی: دل مانند شیشهای است که خیال تو در آن جا دارد، ای پری! تو که با جادو و سحر خود بر شیشهی دل حک میکنی، این حالتی است که به وجود آوردهای.
هوش مصنوعی: همیشه در جلوی چشمانم حضور داری و بله، برای من به چشم دنیا مانند یک همتا به شمار میآیی.
هوش مصنوعی: در چشمهای تو تصویری از خیال وجود دارد و نگاه بد از تو دور است، زیرا روح تو تجسمی از زیبایی و هنر است.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دیشب به در تو نگریستم و اشک ریختم، حلقهای دور در تو ایجاد کردیم تا به درون تو دسترسی پیدا کنیم.
هوش مصنوعی: در طول راهی که میروی، از چشمانت اشکها به زمین میافتد و همچون خارهایی در مسیر قرار میگیرد. پس توجه کن که به پایان این راه برسی و از آن عبور کنی.
هوش مصنوعی: تو از اینکه من را ارج بنهید رضایت نداری، ای رقیب! به همین دلیل هرگز من را با آن کسی که در آن کوی است، به حساب نیاور.
هوش مصنوعی: به جایگاه خود و منزلتی که داری افتخار کن، زیرا همین که بر زمین آن در قرار داری، خودش نشاندهندهی بزرگی و عظمت توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری
تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری
این روز و شب گریستن زاروار چیست
نه چون منی غریب و غم عشق برسری
بر حال من گری که بباید گریستن
[...]
برگ گل سپید به مانند عبقری
برگ گل دو رنگ به کردار جعفری
برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری
چون روی دلربای من، آن ماه سعتری
پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری
کافور بر گرفت ز که باد عنبری
از گل زمین شده چو تذروان هندوی
وز ابر آسمان چو پلنگان بربری
از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان
[...]
ای فال گیر کودک فالم ز روی تو
با روشنایی مه و با سعد مشتری
هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور
پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری
دارند صورت پری اندر بلور و تو
[...]
ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری
ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری
در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان
بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری
اقبال را به همت بهتر طلیعه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.