گنجور

 
کمال خجندی

دل شیشه ایست جای خیال تو ای پری

کردی پری به شیشه همین است ساحری

پیوسته در برابر چشمم نشسته ای

آری مرا به چشم جهان بین برابری

در پرده های چشم خیالت مصور است

چشم بد از تو دور که روح مصوری

از بس که دوش بر در تو دیده در فشاند

بستیم حلقه گرد درت از در دری

بر رهگذارت از مژهای اشک خار هاست

هان تا به ره نهایتی و نیز بگذری

راضی نیی که قدر من افزاید ای رقیب

زآن روی هرگزم سگ آن کوی نشمری

یگر مجری متزلت و قدر خود کمال

این منزلت بس است که بر خاک آن دری

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
فرخی سیستانی

ای اَبر بهمنی که به چشم من اندری

تن زن زمانکی و بیاسای و کم گری

این روز و شب گریستن زاروار چیست

نه چون منی غریب و غم عشق برسری

بر حال من گری که بباید گریستن

[...]

منوچهری

برگ گل سپید به مانند عبقری

برگ گل دو رنگ به کردار جعفری

برگ گل مُوَرَّدِ بشکفتهٔ طری

چون روی دلربای من، آن ماه سعتری

قطران تبریزی

پوشیده مشگ ز ابر سیه چرخ چنبری

کافور بر گرفت ز که باد عنبری

از گل زمین شده چو تذروان هندوی

وز ابر آسمان چو پلنگان بربری

از سنگ خاره گشت گلاب و عرق روان

[...]

مسعود سعد سلمان

ای فال گیر کودک فالم ز روی تو

با روشنایی مه و با سعد مشتری

هستت ز نخ بلورین گوی و در آن بلور

پیدا خیال حسن لطیفی و دلبری

دارند صورت پری اندر بلور و تو

[...]

ابوالفرج رونی

ای پیشکار تخت تو کیوان و مشتری

ای نجم شرق و غرب ترا گشته مشتری

در جرم عقل طبعی و در جسم عدل جان

بر شخص فضل دستی و بر عرض حق سری

اقبال را به همت بهتر طلیعه

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ابوالفرج رونی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه