حسد از هیچ ندارم مگر از پیرهنش
که جز او کیست که برخورد ز سیمین بدنش
می لعل ارچه لطفیست در آن جام عقیق
آن ندارد ز لطافت که در آن جامه تنش
گر در آئینه در آن صورت زیبا نگرد
بوکه معلوم شود صورت احوال منش
بوی پیراهن یوسف ز صبا می شنوم
یا ز بستان ارم نفخه ی بوی سمنش
باغبان گر بگلستان نگذارد ما را
حبذ انکهت انفاس نسیم چمنش
نتواند که شود بلبل بیچاره خموش
چو نسیم سحری برخورد از نسترنش
دهن تنگ ورا وصف نمی آرم کرد
زانکه دانم که نگنجد سخنی در دهنش
بسکه در چنگ فراق تو چونی می نالم
هیچکس نیست که یکبار بگوید مزنش
خواجو از چشمه ی نوش تو چو راند سخنی
می چکد هر نفسی آب حیات از سخنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حسد خود نسبت به پیراهن معشوقش صحبت میکند و میگوید که زیبایی او و لطافت تنش هیچ چیزی نمیتواند با آن مقایسه شود. او به بوی خوش پیراهن یوسف و گلها اشاره میکند و اشاره دارد که اگر در آئینه به معشوق نگاه کند، زیبایی او را بهتر درک میکند. همچنین، شاعر بیان میکند که عشق و فراق او را به شدت آزار میدهد و هیچ کس نمیتواند احساساتش را به درستی درک کند. در نهایت، او از زیبایی کلام معشوق میگوید که مانند آب حیات بر روح او تاثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: من هیچ حسدی ندارم جز به پیرهن او، که هیچکس جز او نیست که با بدن زیبا و نقرهگونش برخورد داشته باشد.
هوش مصنوعی: هرچند می لعل در آن جام عقیق زیبایی خاصی دارد، اما لطافت آن به اندازه لطافت جامهای که بر تن اوست، نیست.
هوش مصنوعی: اگر در آینه به آن چهره زیبا نگاه کنی، میتوانی بفهمی که حال و وضعیت روحیات چه شکلی است.
هوش مصنوعی: من از نسیم صبحگاهی بوی پیراهن یوسف را میشنوم یا بوی سمن از باغ ارم.
هوش مصنوعی: اگر باغبان ما را به گلستان راه ندهد، بهتر است که نفسهای خنک نسیم چمنش را هم از دست ندهیم.
هوش مصنوعی: بلبل بیچاره نمیتواند خاموش بماند، زمانی که نسیم صبحگاهی از کنار گل نسترن عبور میکند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم توصیفی از آن شخص ارائه دهم، زیرا میدانم کلمات در زبان او جا نمیشوند.
هوش مصنوعی: از شدت درد و تنهایی ناشی از دوری تو، آنچنان مینالم که هیچکس نیست تا یکبار هم که شده، از حال من بپرسد یا به من دلداری دهد.
هوش مصنوعی: وقتی خواجو از چشمه نوش تو صحبت میکند، هر بار که لب به سخن میگشاید، گویی آب حیات از کلامش سرازیر میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نام سرچشمه حیوان چه بری با دهنش؟
سخن قند، مگو با لب شکر شکنش
گر زند با دهنش پسته ز بی مغزی لاف
هر که بیند شکند با لب و دندان دهنش
ای صبا، گوی ز من غنچه تر دامن را
[...]
آنک جز نام نیابند نشان از دهنش
بر زبان کی گذرد نام یک همچو منش
راستی را که شنیدست بدینسان سروی
که دمد سنبل سیراب ز برگ سمنش
هر که در چین سر زلف بتان آویزد
[...]
دال زلف و الف قامت و بیم دهنش
هرسه دامند و بدان صید جهانی چو منش
نتوانست نبا را ز میانش پوشید
آن قبا بود و بریده به ند پیرهنش
با همه دامن پاکیزه چو گل جز به خیال
[...]
یا رب این نوگُلِ خندان که سپردی به مَنَش
میسپارم به تو از چشمِ حسودِ چَمَنَش
گرچه از کویِ وفا گشت به صد مرحله دور
دور باد آفتِ دورِ فلک از جان و تَنَش
گر به سرمنزل سلمی رَسی ای بادِ صبا
[...]
ای اجل مهلت من ده که ببوسم دامنش
دشمنم نیزمکش تا بکشد رشگ منش
چون شکایت کنم از دوست که خون ریخت مرا
هرکه شد کشته ز معشوق نباشد سخنش
دهنش گفت که دردت کنم از بوسه دوا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.