گنجور

 
خواجوی کرمانی

می گفت دهل دوش بهنگام سحر

کاوازه ی من جهان کند زیر و زبر

چوگان بزدش بر دهن و گفت خموش

بربسته دگر باشد و بر رسته دگر

 
 
 
sunny dark_mode