خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۷

می گفت دهل دوش بهنگام سحر

کاوازه ی من جهان کند زیر و زبر

چوگان بزدش بر دهن و گفت خموش

بربسته دگر باشد و بر رسته دگر