ماهی که دلم بزلف مشک افشان برد
کس نیست که از درد فراقش جان برد
لعل لب او آب حیاتست ولیک
از حسرت آب آب خود نتوان برد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
لغزش به بخش حاشیههای شعر |
|
لغزش به بخش تصاویر نسخههای خطی، چاپی و نگارههای هنری مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش ترانهها و قطعات موسیقی مرتبط با شعر |
|
لغزش به بخش شعرهای همآهنگ |
|
لغزش به بخش خوانشهای شعر |
|
لغزش به بخش شرحهای صوتی |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
به اشتراکگذاری متن شعر جاری در گنجور |
|
مشابهیابی شعر جاری در گنجور بر اساس وزن و قافیه |
|
مشاهدهٔ شعر مطابق قالببندی کتابهای قدیمی (فقط روی مرورگرهای رومیزی یا دستگاههای با عرض مناسب) |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
ماهی که دلم بزلف مشک افشان برد
کس نیست که از درد فراقش جان برد
لعل لب او آب حیاتست ولیک
از حسرت آب آب خود نتوان برد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دلبستگی و عشق به یک ماهی (نماد محبوب) صحبت میکند که زیبایی او دل را میبرد. او از درد جدایی و فراق آن محبوب به شدت رنج میکشد و به زیبایی لبهای او که مانند لعل (جواهر) است، اشاره میکند. با این حال، شاعر حسرت این را دارد که نمیتواند از سیراب شدن آب حیات لبهای او بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: آن ماهی که دل من را با موهای سیاهش ربوده، هیچکس نیست که از درد جداییاش شکیباییام تمام شود.
هوش مصنوعی: لبهای او به رنگ سنگی قیمتی است و درست مانند آب حیات ارزشمند هستند، اما اشتیاق و حسرتی که در دل دارم، مانع از آن میشود که حتی آب خود را هم از سر حسرت بردارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شب رایت مشک رنگ بر کیوان برد
تقدیر بدم نامه بر طوفان برد
ای روی تو روز وصل تو کشتی نوح
انصاف بده بیتو به سر بتوان برد؟
چون دل ز غم عشق تو یک ره جان برد
پنداشت غمت بسر توان آسان برد
و امروز به دستیم برون آمدهای
کاین دست به هیچ رو به سر نتوان برد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.