باز چون بلبل بصد دستان ببستان آمدیم
باز چون مرغان شبگیری خوش الحان آمدیم
گر بدامن دوستان گل می برند از بوستان
ما بکام دوستان با گل ببستان آمدیم
آستین افشان برون رفتیم چون سرو از چمن
دوستان دستی که دیگر پای کوبان آمدیم
همچو گل یک سال اگر کردیم غربت اختیار
مژده بلبل را که دیگر با گلستان آمدیم
از میان بوستان چون بید اگر لرزان شدیم
بر کنار چشمه چون سرو خرامان آمدیم
چشم روشن گشته ایم اکنون که بعد از مدتی
از چه کنعان بسوی ماه کنعان آمدیم
جان ما گرما برفتیم از سر پیمان نرفت
ساقیا پیمانه ده چون ما به پیمان آمدیم
گر پریشان رفته ایم اکنون تو خاطر جمع دار
کاین زمان بر بوی آن زلف پریشان آمدیم
صبر در کرمان بسی کردیم خواجو وز وطن
رخت بربستیم و دیگر سوی کرمان آمدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بازگشت به جمع دوستان و دنیای خوش و سرشار از زیبایی گلستان سخن میگوید. او با زبان بلبل و مرغان شبگیر، خوشحالی و شوق خود را از دیدار دوباره دوستانش ابراز میکند. شاعر با توصیف زیباییهای طبیعی، احساسات خود را نسبت به دوستی و camaraderie بیان میکند و نشان میدهد که حتی اگر مدتی در غربت بودهاند، اکنون با شوق و امید به سرزمین خود و دوستانشان بازگشتهاند. همچنین، شاعر به پیمان دوستی و گذشت زمان اشاره میکند و تاکید میکند که بر رغم مشکلات، هنوز به هم متعهد هستند و به سوی یکدیگر آمدهاند. در نهایت، او از کنار گذاشتن صبر خود در کرمان و بازگشت به وطن سخن میگوید.
هوش مصنوعی: بار دیگر مانند بلبل، با نغمههای دلنشین به باغ بازگشتیم، و مانند پرندگان زیبای شبانگاهی با صدای خوش به اینجا آمدهایم.
هوش مصنوعی: اگر دوستان ما از باغ گل میچینند، ما نیز با نیت دوستان به باغ آمدهایم.
هوش مصنوعی: با آستینی پرچین و دامن افشان، مانند درخت سرو که از باغ بیرون میآید، به همراه دوستانی که با شادی و پایکوبی به ما ملحق شدند، خارج شدیم.
هوش مصنوعی: اگر به مدت یک سال مانند گل در دوری و تنهایی به سر بریم، خبر خوشی برای بلبل خواهیم آورد که اکنون دیگر به گلستان بازگشتهایم.
هوش مصنوعی: در میان باغ اگر به مانند بید به لرزه درآمدیم، بر کنار چشمه با وقار و آرامش مانند سرو قدم زدیم.
هوش مصنوعی: بسیار خوشحال و شاداب شدهایم اکنون که پس از مدتی دوری، دوباره از سرزمین کنعان به سمت ماه کنعان بازگشتهایم.
هوش مصنوعی: اگرچه جان ما به خاطر محبت گرم شده و از سر پیمان خارج شده است، اما پیمان خود را فراموش نکردهایم. ای ساقی، برای ما پیمانهای بیاور، زیرا ما به پیمان خود وفادار هستیم.
هوش مصنوعی: اگر در گذشته در حالتی آشفته و ناراحت بودهایم، حالا تو میتوانی آرامش داشته باشی، چون اکنون به خاطر عطر آن زلف آشفته آمدهایم.
هوش مصنوعی: ما در کرمان صبر و تحمل زیادی داشتیم و از وطن خود دور شدیم و حالا دوباره به طرف کرمان برگشتیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما ز تقصیر عبادت چون پشیمان آمدیم
گوش بگرفته به درویشی به سلطان آمدیم
همچو مورانِ حقیر از غایت تقصیر خویش
سر به پیش انداخته پیش سلیمان آمدیم
تا مگر بویی بریم آخر ز درگاه قبول
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.