گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

مه سپهر هنر شمس دین محمدشاه

زلال مشرب دین و نهال گلشن داد

در اول شب یوم الخمسین در شوال

میان خفتن و شام آخر مه مرداد

دوده گذشته ز عمرش ز جور دور فلک

بیک دو روزه مرض سال هشت و نه هشتاد

چو تندباد اجل در رسید در نفسی

برفت خرمن همرش بجملگی برباد

چه روز بود که آن روز را زوال رسید

چه ماه بود که آن ماه در محاق افتاد

هنوز گلشنش از شهپر غراب ایمن

هنوز سوسنش از برگ ضمیران آزاد

چو او بخلد از نشیمن خاک

نهاده شد سر سال این مقام را بنیاد

بدان امید که هر کس که در رسد گوید

که آن جوان بهشتی غریق رحمت باد

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
رودکی

جهان به کام خداوند باد و دیر زیاد

برو به هیچ حوادث زمانه دست مداد

درست و راست کناد این مثل خدای ورا

اگر ببست یکی در، هزار در بگشاد

خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد

[...]

کسایی

خدای عرش جهان را چنین نهاد نهاد

که گاه مردم ازو شادمان و گه ناشاد

مباش غمگین یک لفظ یاد گیر لطیف

شگفت و کوته ، لیکن قوی و با بنیاد

فرخی سیستانی

یمین دولت شاه زمانه با دل شاد

بفال نیک کنون سوی خانه روی نهاد

بتان شکسته و بتخانه ها فکنده ز پای

حصارهای قوی بر گشاده لاد از لاد

هزار بتکده کنده قوی تر از هرمان

[...]

قطران تبریزی

همی ستیزه برد زلف یار با شمشاد

شگفت نیست گر از وی همیشه باشم شاد

گهی بپیچد و بستر بسیجد از دیبا

گهی بتازد و زنجیر سازد از شمشاد

ز قیر بر گل خندان هزار سلسله بست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه