گنجور

 
خواجوی کرمانی

خرامنده سروی برخ گلستانی

فروزنده ماهی بلب دلستانی

بهشتی برخسار و در حسن حوری

جهانی بخوبی و در لطف جانی

نه حور بهشت از طراوت بهشتی

نه سرو روان از لطافت روانی

ببالا بلندی بیاقوت قندی

بگیسو کمندی بابرو کمانی

ز مشک ختن بر عذارش غباری

ز شعر سیه بر رخش طیلسانی

در آشفتگی زلفش آشوب شهری

لبش در شکر خنده شور جهانی

بهنگام دل بردن آن چشم جادو

توانائی و خفته چون ناتوانی

چو هندو سر زلفش آتش نشینی

چو کوثر لب لعلش آتش نشانی

سفر کرد خواجو ز درد جدائی

فرو خواند بر دوستان داستانی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
رودکی

کسی را چو من دوستگان می چه باید؟

که دل شاد دارد بهر دوستگانی

نه جز عیب چیزیست کان تو نداری

نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی

دقیقی

ز دو چیز گیرند مر مملکت را

یکی پرنیانی یکی زعفرانی

یکی زر نام ملک بر نبشته

دگر آهن آب دادهٔ یمانی

که را بویهٔ وصلت ملک خیزد

[...]

کسایی

از او بوی دزدیده کافور و عنبر

وز او گونه برده عقیق یمانی

بماند گل سرخ همواره تازه

اگر قطره ای زو به گل بر چکانی

عقیقی شرابی که در آبگینه

[...]

عنصری

شه مشرق و شاه زابلستانی

خداوند اقران و صاحبقرانی

بدولت یمینی بملت امینی

مر این هر دو را اصل یمن و امانی

تو محمود نامی و محمود کاری

[...]

فرخی سیستانی

یکی گوهری چون گل بوستانی

نه زر وبه دیدار چون زرکانی

به کوه اندرون مانده دیرگاهی

به سنگ اندرون زاده باستانی

گهی لعل چون باده ارغوانی

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه