گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
خواجوی کرمانی

برآمد ما هم از میدان سواره

ز عنبر طوق و از زر کرده یاره

گرفته از میان ما کناری

ولی ما غرقه ی خون بر کناره

شود در گردن جانم سلاسل

خیال زلف او شبهای تاره

برویم گر بخندد چرخ گوید

مگر در روز می بینم ستاره

چو در خاکم نهند از گوشه ی چشم

کنم در گوشه ی چشمش نظاره

تعالی الله چنان زیبانگاری

برش چون سیم و دل چون سنگ خاره

چو در طرف کمربند تو بینم

ز چشم من بیفتد لعل پاره

وضو سازم بآب چشم و هر دم

کنم بر خاک کویت استخاره

اگر عشقت بریزد خون خواجو

بجز بیچارگی با او چه چاره

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
ناصرخسرو

بسی کردم گه و بیگه نظاره

ندیدم کار دنیا را کناره

نیابد چشم سر هرچند کوشی

همی زین نیلگون چادر گذاره

همی خوانند و می‌رانند ما را

[...]

باباطاهر

عزیزان موسم جوش بهاره

چمن پر سبزه صحرا لاله زاره

دمی فرصت غنیمت دان درین فصل

که دنیای دنی بی اعتباره

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از باباطاهر
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه